• تماس  
  • خانه 

داستان مرحوم فيض / مگراصحاب امام حسین (ع) چه كار كردند كه امام بگويد اصحابى ازاينها بالاتر نيست.

26 آذر 1392 توسط مرادی

 

قضيه معروفى است درباره يكى از علماى بزرگ شيعه.

يكى‏از علماى قم براى من نقل مى‏كرد كه مرحوم فيض درباره اين

جمله‏اى‏كه از حضرت امام حسين نقل شده است كه ايشان در

شب عاشورافرمودند:من اصحابى بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم،

مى‏گفت من‏باور نمى‏كنم چنين چيزى را امام فرموده باشد.

گفته بودند چرا؟

گفته بود مگر آنها چكار كردند كه امام بگويد اصحابى ازاينها بالاتر نيست.

آنهايى كه امام حسين را كشتند خيلى آدمهاى بدى‏بودند; اينهايى كه

امام حسين را يارى كردند كار مهمى انجام ندادند.

هر مسلمانى جاى آنها مى‏بود،وقتى مى‏گفتند فرزند پيغمبر،امام زمان

در دست دشمن تنها مانده است،قهرا مى‏ايستاد.يك شب در عالم رؤيا

ديد كه صحراى كربلاست،امام حسين با 72 تن در يك طرف،لشگر30

هزار نفرى دشمن هم در طرف ديگر.آن جريان به نظرش آمد كه‏موقع

ظهر است و مى‏خواهند نماز بخوانند.حضرت امام حسين(ع)به‏همين

آقا فرمودند شما جلو بايستيد تا ما نماز بخوانيم.(همانطور كه‏سعيد بن

عبد الله حنفى و يكى دو نفر ديگر خودشان را سپر قرار دادند).

دشمن تيراندازى مى‏كرد.آقا رفت جلو ايستاد.اولين تير از دشمن‏داشت

مى‏آمد.تا ديد تير دارد مى‏آيد،خم شد.ناگاه ديد كه تيراصابت كرد به امام.

در همان عالم خواب گفت:استغفر الله ربى واتوب اليه،عجب كار بدى كردم!

اين دفعه ديگر نمى‏كنم.دفعه دوم تيرآمد.تا نزديك او شد دو مرتبه خودش را

خم كرد.چند دفعه اين‏جريان تكرار شد;ديد بى‏اختيار خم مى‏شود.در اين

هنگام امام به اوفرمود:

انى لا اعلم اصحابا خيرا و لا افضل من اصحابى من‏اصحابى

از اصحاب خودم بهتر نمى‏شناسم.يعنى تو خيال كرده‏اى هركه كتاب خواند

مجاهد مى‏شود؟!

اين حقيقتى است:

من لم يغز و لم‏يحدث نفسه بغزو مات على شعبة من النفاق

كسى كه عملا مجاهدنبوده است‏يا لااقل اين انديشه را نداشته كه مجاهد

باشد در درون‏روحش يك دورويى وجود دارد يعنى موقع جهاد كه مى‏شود

در مى‏رود.


( آشنایی با قرآن ، مرتضی مطهری ، ج 3)

 


 نظر دهید »

حسین بر او می نگریست و اشک از دیده روان داشت ومی گفت : "ای پیر مرد خدای تو را پاداش دهد "

23 آذر 1392 توسط مرادی



انس کاهلی تازه جوان بود که به حضور رسول خدا شرفیاب گردید .

حسین را بدید که کودکی است بر زانوی پیغمبر اسلام نشسته و

شنید که پیامبر درباره حسین چنین می گوید : این فرزند من ، در

سرزمین عراق کشته خواهد شد ، هر کس او را ببیند یاری اش کند .

آیا منظور پیامبر از این سخن دعوت انس بود؟ راهنمایی او بود ؟ آیا

پیامی برای جهان انسانیت بود ، که رهبر انسانیت فرستاد ؟ یا هم

این بود و هم آن .

هر چه بود ، این سخن اثر خود را کرد ؛ انس به یاری حسین شتافت

و پیام پیامبر را برسانید و خود ، سعادت شهادت یافت .


در سال شهادت ، انس، پیری سالخورده شده بود . ولی پیری وی را

جلوگیر نشد که از یاری حسین باز ماند و از شتافتن به سوی کوی

شهادت ، محروم گردد.


انس پیر ، از کوفه بیرون شد و خویش را از دید ماموران یزید نهان داشت .

راه پیمود و بیایان نور دید ، تا خود را به حسین رسانید . شبانگاه به فیض

شرفیابی فایزگردید و در خدمتش اقامت جست ، تا روز شهادت فرا رسید ،

شرفیاب شد و اجازه خواست و اجازه صادر گردید .


انس که در جوانی ، در غزوه بدر و جهاد حنین ، شرکت کرده بود و با

کافراناسلام جهاد کرده بود ، اکنون می خواست با منافقان جهاد کند

و موی سفیدخود را به رنگ زیبای شهادت رنگین سازد و محرومیت

شهادت در رکاب پیغمبررا با شهادت در رکاب پسر پیغمبر جبران کند .

نخست ابروان سپیدش را کهبه روی دیدگانش افتاده بالا زده و بر پیشانی

ببست . سپس ، کمر خود رامردانه ببست و حسین بر او می نگریست

و اشک از دیده روان داشت ومی گفت :


“ای پیر مرد خدای تو را پاداش دهد “


پیرمرد به میدان آمد و رجز خواند و خود را بشناسانید و به همشهریانش

هشدار داد ، سپس بر سپاه یزید زد . گویند چهاده تن از آنان را به دوزخ

فرستاد و شهیدگردید . حسین دوستانی گرانبها دارد . در تاریخ بشریت

سراغ ندارم رهبری بزرگچنین دوستانی داشته باشد ؛ جان بدهند ، از

هر چه دارند بگذرند و انتظار پاداشی از رهبر نداشته باشند .


( پیشوای شهیدان ، آیت الله سید رضا صدر ، ص 405)

 


 3 نظر

اذان گوی شهید / آن که اذان می گوید ، رسید سعادت را اعلام می کند و آن که شهادت یابد ، یافتن سعادت را اعلام می دارد .

22 آذر 1392 توسط مرادی

 

 

 

اذان ، از آن خداست . شهادت هم از آن خداست . اذان ، شعار اسلام

است و شهادت دثار اسلام .


اذان ، به نماز ، دعوت می کند . شهادت ، نماز را به پا می دارد ، اذان ،

راهنماست . شهادت ، پشتیبان است . آن که اذان می گوید ، رسید

سعادت را اعلام می کند و آن که شهادت یابد ، یافتن سعادت را اعلام

می دارد .


حجاج جعفی به هر دو رسید ؛ هم اذان گفت و هم شهادت یافت . راه

برای حسین اذان گفت ، در کربلا برای حسین اذان گفت ، در غم و رنج

با حسین همگام بود . در سعادت و شهادت با حسین شریک شد .

سال ها در کوفه بزیست و از یاران علی بود و افتخار حسن سابقه را دارا

بود . وقتی که شنید که حسین ، یزید را شایسته حکومت اسلامی ندانسته

، با پسر عمویش ، یزید جعفی ، از کوفه بیرون شد و آهنگ کوی حسین کرد .

در مکه به حضورش شرفیاب گردید . در راه خدا قدم برداشت ، در خانه خدا به

ولی خدا ملحق گردید .و در خدمتش به سوی شهادت رهسپار گردید .


دو عموزاده عروس شهادت را در آغوش کشیدند . هر کدام عروسی داشتند

که زیباتر از دگری بود . در راه کربلا به نمایندگی از سوی حسین ، به سوی

عبیدالله جعفی رفتند . عبیدالله و حجاج ، هر دو از یک عشیره بودند ، دو

عموزاده او را به یاری حسین خواندند ، ولی عبیدالله ، نادرست بود و

شایستهشهادت نبود . دعوت عموزادگان را نپذیرفت و به گمان خود ،

سلامت را از شهادت برتر دانست .


روز شهادت حجاج ، شرفیاب شد و اجازت گرفت . به سوی میدان شهادت

شتافت . جنگ نمایانی کرد . دوباره شرفیاب شد . سراپایش به خون آغشته

بود به حسین خطاب کرده گفت : جانم به فدایت ، ای راهنمای خلق ! امروز

جدت رسول خدا را ملاقات می کنم ، امروز به دیدار پدرت علی می روم .

علی را ما وصی پیامبر می دانیم .


حسین فرمود : ” آری چنین است . من هم بعد از تو خواهم آمد و آن ها را

ملاقات خواهم کرد ” حجاج به سوی میدان بازگشت و جانبازی کرد تا شهید

گردید .


اذان گویان مسلمانان ، باید با داشتن چنین رهبری ، بر خود ببالند و این

سابقه افتخار انگیز را همیشه برای خود زنده نگاه دارد . حسین ، برای هر

گروهی ، رهبری فراهم کرده و خود ، رهبر رهبران است .

 


( پیشوای شهیدان ، آیت الله سید رضا صدر ، ص 383)

 



 نظر دهید »

شهید ترک /کیست مانند من ؟! پسر پیغمبر گونه اش را بر گونه ام می گذارد

19 آذر 1392 توسط مرادی

 

 

اسلم از ترکان بود و در خدمت حسین قرار داشت . وفاداری کرد

و از حضرتش جدا نشد تا در شهادتگاه کربلا به شهادت رسید .

حسین را دیدند که خود رابه کشته شهید رسانید ، وقتی که از

وی رمقی مانده بوذ ، و با چشم حسین را می نگریست . پیکر

اسلم را در آغوش گرفت و صورت به صورتش نهاد . شهید لبخندی

زد و گفت : کیست مانند من ؟! پسر پیغمبر گونه اش را بر گونه ام

می گذارد . سپس جان داد .


شهادتکده کربلا ، لبریزاز مهر است ، حسین مهر است ، سربازانش

همگی مهرند ،و عشاق اویند . حسین بر دشمنان مهر بود ، چنان که

بر دوستان مهر بود .


آری ! حسین فرزند ” رحمة للعالمین ” بود.


آیا پاداش چنین مردی این بود ؟! واه که بشر ، چقدر نمک به حرام است !!



( پیشوای شهیدان ، آیت الله سید رضا صدر ، ص 342)

 


 1 نظر

امر به معروف و امام حسين عليه السلام‏ /مگر نمى‏بينيد كه به حقّ عمل نمى‏شود و از باطل جلوگيرى نمى‏شود

19 آذر 1392 توسط مرادی

 

امر به معروف و نهى از منكر نشانه‏ى وجدان بيدار، سوز و تعهّد، عشق به مكتب، حضور در صحنه و عشق به مردم است.


امر به معروف و نهى از منكر سبب دلگرمى نيكوكاران، كنترل خلافكاران و حافظ حقوق مظلومان است.


جامعه‏ى بى‏تفاوت و ساكت، جامعه‏ى مرده و بدون رشد است. حضرت لوط به مردمى كه در برابر گناه ساكت بودند فرمود «أليس منكم رجل رشيد» (هود، 78) آيا يك انسان رشد يافته در ميان شما نيست؟


قرآن شرط بهترين امّت بودن را انجام امر به معروف و نهى از منكر مى‏داند؛ «كنتم خير امّة اخرجت للناس …» (آل‏عمران، 110)


آنگاه كه قهر خداوند بر خلافكاران نازل شود، خداوند ناهيان از منكر را نجات مى‏دهد. «انجينا الذين ينهون عن السوء و اخذنا الّذين ظلموا بعذاب بئيس» (اعراف، 165)


يكى از بركات نماز آن است كه انسان را از منكرات باز مى‏دارد. «انّ الصلوة تَنهى عن الفحشاء و المنكر» (عنكبوت، 45)


آمرِ به معروف در پاداش انجام معروف شريك است. (بحار، ج 97، ص 87)


ترك امر به معروف سبب سلطه‏ى اشرار مى‏شود.


امر به معروف و نهى از منكر وظيفه‏ى تمام انبيا در طول تاريخ است. «و لقد بعثنا فى كل امّة رسولًا ان اعبدوا اللَّه و اجتَنِبوا الطاغوت» (نحل، 36)


امام حسين عليه السلام درباره‏ى علّت قيام خود فرمودند: مگر نمى‏بينيد كه به حقّ عمل نمى‏شود و از باطل جلوگيرى نمى‏شود. (بحار، ج 44، ص 192) من بنا دارم (هر چند با شهادت و ريختن خونم باشد) امر به معروف و نهى از منكر كنم. «انّى اريد أن آمر بالمعروف …»


آرى، امر به معروف و نهى از منكر مراحلى دارد كه دربعضى مراحل بايد تا شهادت پيش رفت. چنانكه خون‏هاى مقدّسى در راه آن ريخته شده است. «و يقتلون الذين يأمرون بالقسط من النّاس» (آل‏عمران، 21)

 

توجيهات نابجا


بعضى براى سكوت خود توجيهاتى دارند و كلماتى را مى‏گويند از قبيل:


كار از كار گذشته است.
با يك گل بهار نمى‏شود.
ما و او را در يك قبر نمى‏گذارند.
عيسى به دين خود، موسى به دين خود.
ديگران هستند، به ما چه ربطى دارد.
در زندگى شخصى افراد دخالت ممنوع است.
نانم قطع شده و مردم از من رنجيده مى‏شوند.
خجالت مى‏كشم و با او رودرواسى دارم.


ولى قيام امام حسين عليه السلام ثابت كرد كه با يك حركتِ‏ خالصانه، مى‏توان تاريخ را متحوّل كرد و با يك گل بهار مى‏شود.


ما بايد با طاغوت‏ها مبارزه كنيم، زير پا و سُم اسب برويم ولى زير بار زور نرويم. سر به نيزه دهيم ولى در برابر ظلم سر خم نكنيم و نبايد تصوّر كنيم كه آثار امر به معروف و نهى از منكر فورى است، زيرا گاهى آثار يك كلام يا قيام و حركت، بعد از سال‏ها جلوه مى‏كند.



(قرآن و امام حسين، محسن قرائتی ، ص: 34)

 


 نظر دهید »

شهید سیاه

19 آذر 1392 توسط مرادی

 

وی چند سال در خدمت ابوذر به سر یرد . پس از ابوذر ، از سعادت

شرفیابی خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام برخوردار گردید .

پس از شهادت آن حضرت ، خدمت امام حسین علیه السلام را برگزید

و در زیر سایه حسین بماند تا به شهادت رسید .


پیشوای شهیدان که از مدینه به مکه رفت ،"جون” در خدمتش بود .

از مکه که راهی عراق شد جون در خدمتش بود . روز شهادت نیز جون

در خدمتش بود . به حضور پیشوا شرفیاب شده اجاز خواست .


مهر حسینی به جوش آمده ، فرمود: “ای جون! نزد ما بودبی که

از بهزیستیبرخوردار شوی . اکنون خود را گرفتار مکن تو آزادی ،

به هر جا که می خواهی برو .”

رادمرد سیاه، روی پاهای حسین افتاده بوسیدن گرفت و گفت:


ای پسر رسول خدا! وقت آسایش کاسه لیس خان شما بودم ،

اکنون که در تنگی و سختی افتاده اید ، دست از شما بردارم؟؟

چنین چیزی نخواهد شد . و به سخن ادامه داده و گفت :


ای پسر پیغمبر ! رنگ من سیاه است ، بوی خوشی ندارم ، از

خاندان شریفی نیستم ، کرم کن ، بهشت را بر من ارزانی دار ،

تا رنگم سپد گردد . تا خوش بوی شوم ، تا شرافت یابم .

به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد ، تا خون سیاه خود را

با خون های پاک شما آمیخته سازم .


اجازه صادر شد ، جون رهسپار کوی شهادت گردید .به جنگ

پرداخت تا شهید شد .


حسین علیه السلام را دیدند که بر سر کشته شهید ایستاده

می گوید :


بار خدایا ! جون را روسپید گردان ، خوش بوی و معطر ساز و با

خوبان محشورش بدار و میان او و آل محمد ، جدایی مینداز .


روزی چند از شهادت شهیدان گذشته بود ، که عشیره بنی اسد

آمدند تا به خون خفتگان شهید را به خاک سپارند .آنان دیدند که

کشته جون بوی مشک پراکنده می کند .


 

(پیشوای شهیدان ، آیت الله سید رضا صدر ، ص 340)

 


 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس