• تماس  
  • خانه 

حوادث خونين و مصائب بي نظير كربلا زينب را به صورت پولاد آبديده در آورد .

12 آذر 1393 توسط مرادی

 

يكي از زنان اسلام كه‏ مايه افتخار جهان است زينب كبري عليها السلام است .تاريخ نشان مي‏ دهد كه حوادث خونين و مصائب بي نظير كربلا زينب را به صورت پولاد آبديده در آورد .

زينبي كه از مدينه خارج شد با زينبي كه از شام به مدينه برگشت‏ يكي نبود .زينبي كه از شام برگشت رشد يافته‏ تر و خالص‏ تر بود . حتي آنچه‏ در خلال حوادث اسارت ظهور كرده با آنچه در خلال ايام كربلا در زماني كه‏ هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسؤوليت به عهده زينب گذاشته نشده بود ، از زينب ظهور كرد ، فرق دارد .

يكي از زنان فاضله مسلمان عرب در زمان ما به نام دكتر عايشه بنت‏ الشاطي كتابي درباره زينب نوشته به نام بطلة كربلا يعني بانوي قهرمان‏ كربلا . اين كتاب چند بار به فارسي ترجمه و چاپ شده . اين بطولت و قهرماني قسمت زيادش معلول همان حوادث و شدايد كربلاست . حوادث كربلا بود كه زبان زينب كبري را به آنچنان خطابه غرا و آتشيني در مجلس يزيد جاري كرد كه همه شنيده‏ ايد
ابوتمام مي‏ گويد :


لولا اشتعال النار في ما جاورت

ما كان يعرف طيب عرف العود

اگر آتش در كنار چوب عود مشتعل نشود و داغي و سوزندگي آن عود را نگيرد ، بوي خوش عود ظاهر نمي‏ گردد . تا آتش نباشد ، تا درد و سوزش‏ نباشد ، هنر چوب عود ظاهر نمي‏ گردد

سعدي در همين مضمون مي‏گويد :

 

قول مطبوع از درون سوزناك آيد كه عود چون همي سوزد جهان از وي معطر مي‏ شود

 

رودكي مي‏ گويد :

 

اندر بلاي سخت پديد آيد

فضل و بزرگواري و سالاري


 

منبع : بیست گفتار ، مرتضی مطهری ، ص 195

 


 نظر دهید »

در مقابل حکومت جور نباید زن ها بترسند و نباید مردها بترسند

11 آذر 1393 توسط مرادی

 

همان مقداری که فداکاری حضرت، ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین سلام الله علیه کمک کرده است، خطبه های حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است.

آنها به ما فهماندند که در مقابل جائر، در مقابل حکومت جور نباید زن ها بترسند و نباید مردها بترسند.

در مقابل یزید، حضرت زینب سلام الله علیها ایستاد و آن را همچو تحقیر کرد که بنی امیه در عمرشان همچو تحقیری نشنیده بودند و صحبت هائی که در بین راه و در کوفه و در شام و اینها کردند و منبری که حضرت سجاد سلام الله علیه رفت و واضح کرد به اینکه قضیه، قضیه مقابله غیر حق با حق نیست، یعنی ما را بد معرفی کرده اند، سیدالشهدا را می خواستند معرفی کنند که یک آدمی است که در مقابل حکومت وقت، خلیفه رسول الله ایستاده است. حضرت سجاد این مطلب را در حضور جمع فاش کرد و حضرت زینب هم.


منبع :صحیفه نور ، ج 17 ، ص 58

 1 نظر

یزید گفت : مرا با شهيد كردن حسين چه كار!

11 آذر 1393 توسط مرادی

 

نقل شده:

سكينه دختر امام حسين عليه السلام فرمود: اى يزيد! من شب گذشته خوابى ديده ام كه اگر گوش كنى براى تو بگويم.

يزيد گفت: چه خوابى؟

فرمود: در آن حينى كه من بيدار بودم و از گريه خسته شده بودم نماز خواندم و دعاء كردم.

هنگامى كه چشمم بخواب رفت ديدم درهاى آسمان باز شده ‏اند و نورى از آسمان بطرف زمين ساطع شده. بعدا خادم‏هائى از خادم‏هاى بهشت بنظرم رسيد. سپس باغى را ديدم كه سبز بود و قصرى در آن باغ وجود داشت.

ناگاه ديدم پنج نفر از مردان بزرگ داخل شدند و يك خادم نزد ايشان بود.

من به آن خادم گفتم: اين قصر از كيست؟

گفت: اين قصر از پدرت حسين مي باشد كه خدا در عوض آن صبرى كه كرد به او عطا فرموده است.

گفتم: اين مردان بزرگ كيانند؟ گفت:

آن شخص اول: حضرت آدم ابو البشر است.

دوم: نوح نبى اللَّه مي باشد

سوم: ابراهيم خليل الرحمن

چهارم: موسى كليم اللَّه.

گفتم: آن شخص پنجمى كه مى‏ بينم محاسن خود را بدست گرفته و گريان و حزين مي باشد كيست؟

گفت: اى سكينه! آيا او را نمى‏ شناسى؟

گفتم: نه،

گفت: اين جدت پيامبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله است،

گفتم: ايشان بكجا مي روند؟

گفت: نزد پدرت حسين.

گفتم: بخدا قسم الساعه‏ خود را بجدم ميرسانم و او را از اين مصائبى كه دچار ما شده آگاه مي نمايم. ولى آن حضرت سبقت گرفت و من به وى نرسيدم.

در همان حالى كه متفكر بودم ناگاه ديدم على بن ابى طالب عليه السلام در حالى كه شمشيرى بدست دارد ايستاده است. من به آن حضرت گفتم:

يا جدا! بخدا قسم پسرت بعد از تو شهيد شد! وى پس از اينكه گريان شد مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود:

اى دختر عزيزم صبر كن. خدا يارى خواهد كرد. سپس متوجه نشدم كه آن بزرگوار به كجا رفت.

من همچنان متعجب ماندم كه چرا ندانستم او كجا رفت در همين حال بودم كه ديدم درى از آسمان باز شد و ملائكه نزد سر مقدس پدرم صعود و نزول مي كردند.

وقتى يزيد اين سخنان را شنيد لطمه بصورت خود زد و گريان شد

و گفت:

مرا با شهيد كردن حسين چه كار!

 

(زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه جلد 45 بحار الأنوار)، محمد باقر مجلسی ،  مترجم : محمد جواد نجفی، ص: 236)

 


 1 نظر

وصيت و دلدارى حسين بن على عليه السّلام به زينب كبرى عليها السّلام‏

01 آذر 1393 توسط مرادی

 

علىّ بن حسين بن على [عليه السّلام‏] مى  ‏فرمايد: آن شبى كه پدرم فردايش كشته شد نشسته بود و عمّه‏ ام زينب نزد من بود و از من پرستارى مى‏ كرد، پدرم با يارانش در خيمه [پدرم، از ما] فاصله گرفته بودند. برده ابو ذر [حوىّ‏] نزد ايشان بود و شمشيرش را آماده و [تيز] مى‏ كرد، [در اين هنگام‏] پدرم اين أشعار را مى ‏خواند: [كه معنايش چنين است‏]:


اى زمانه اف بر تو چه رفيقى هستى، چقدر صبح و شام رفيقان و طالبانت در راهت كشته شده‏ اند، روزگار قانع نمى‏ شود كسى را بجاى ديگرى بگيرد.


سرنوشت [انسان‏] بدست پروردگار بزرگوار است و هر زنده‏اى راه مرا خواهد رفت.


دو يا سه بار [اين ابيات‏] را تكرار كرد تا اينكه من فهميدم و متوجه شدم منظورش چيست، بغض گلويم را گرفت، ولى اشكم را نگه داشتم و ساكت شدم، امّا فهميدم بلا نازل شده است! امّا عمّه‏ ام نيز، آنچه را كه من شنيده بودم شنيد- ولى از آن رو كه زن بود و زنان رقّت قلب دارند و بى ‏تاب مى ‏شوند- نتوانست خودش را كنترل كند در حالى كه پيراهنش روى زمين كشيده مى‏ شد و رويش باز بود برخاست نزد [حسين عليه السّلام‏] رفت، گفت:

اى واى! اى كاش مرگ، زندگى را از من مى ‏گرفت، يك روز مادرم فاطمه مرد، بعد پدرم على، و بعد برادرم حسن، [تنها تو] مانده ‏اى اى جانشين و باقيمانده گذشتگان! حسين عليه السّلام نگاهى به [خواهر] كرد و فرمود: خواهرم! شيطان، شكيبايى و بردبارى ‏ات را نگيرد.


[عمه‏ ام زينب‏] گفت: پدر و مادرم بفدايت اى أبا عبد الله! آيا آماده شده‏ اى تا كشته شوى؟ جانم به فدايت.


[پدرم‏] اندوهش را فرو نشاند و اشك از چشمانش جارى شد [و اين مثل عربى را به زبان جارى ساخت‏] فرمود: كه اگر شتر مرغ شبى رها مى‏ شد به خواب مى ‏رفت! [يعنى اگر مرا رها مى‏ كردند و متعرضم نمى ‏شدند بجاى خود مى‏ ماندم و به اينجا نمى‏ آمدم.]

[عمه‏ ام‏] زينب گفت: واى بر من! بر خلاف ميل خود كشته مى‏ شوى! اينكه بر من جگرخراشتر و سختتر است! [آنگاه‏] به صورت خويش سيلى زد، و دستش را به طرف گريبانش برده آن را پاره كرد و بيهوش بر زمين افتاد! حسين [عليه السّلام‏] بر بالينش رفت و بر صورتش آب ريخت  و به [خواهرش‏] فرمود:

اى خواهرم! تقواى الهى را پيشه كن و بواسطه دلگرمى‏ هايى كه خداوند به صابرين داده خويشتن‏دارى نما، بدان كه اهل زمين مى‏ ميرند و اهل آسمان باقى نخواهند ماند، همه چيز نابود خواهد شد جز ذات خداوندى كه زمين را با قدرتش خلق كرد و مخلوقات را برانگيخته و به سوى خود بازمى‏ گرداند و او يكتا و واحد است، پدرم بهتر از من بود، مادرم بهتر از من بود و برادرم [هم‏] برتر از من بود. [همه اينها به شهادت رسيدند]، من و آنها و هر مسلمانى چون رسول خدا خواهند مرد.


[ابا عبد الله‏] با اين [جملات‏] و مانند آن [خواهر] را تسلّى داد و فرمود: اى خواهرم! تو را قسم مى‏ دهم و شما به قسم من وفادار باش. وقتى كه از دنيا رفتم براى من گريبانت را پاره نكن، به خاطر من صورتت را نخراش، و آه و وا ويلا نكن.


سپس [پدرم، عمه ‏ام زينب‏] را آورد و كنار من نشاند.

 

 

منبع: نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا ،ترجمه وقعة الطف، ص: 141

 


 نظر دهید »

اندر بلاي سخت پديد آيد فضل و بزرگواري و سالاري.

27 آبان 1393 توسط مرادی

 

ما در تاريخ مذهبي و ديني خود مثال زياد داريم .

يكي از زنان اسلام كه‏ مايه افتخار جهان است زينب كبري عليها السلام است .

تاريخ نشان مي‏ دهد كه حوادث خونين و مصائب بي نظير كربلا زينب را به صورت

پولاد آبديده در آورد . زينبي كه از مدينه خارج شد با زينبي كه از شام به مدينه

برگشت‏ يكي نبود . زينبي كه از شام برگشت رشد يافت ه‏تر و خالص‏تر بود . حتي

آنچه‏ در خلال حوادث اسارت ظهور كرده با آنچه در خلال ايام كربلا در زماني كه‏

هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسؤوليت به عهده زينب گذاشته نشده بود ،

از زينب ظهور كرد ، فرق دارد .


يكي از زنان فاضله مسلمان عرب در زمان ما به نام دكتر عايشه بنت‏ الشاطي

كتابي درباره زينب نوشته به نام بطلة كربلا يعني بانوي قهرمان‏ كربلا . اين كتاب

چند بار به فارسي ترجمه و چاپ شده . اين بطولت و قهرماني قسمت زيادش

معلول همان حوادث و شدايد كربلاست . حوادث كربلا بود كه زبان زينب كبري

را به آنچنان خطابه غرا و آتشيني در مجلس يزيد جاري كرد كه همه شنيده ‏ايد

ابوتمام مي ‏گويد :

لولا اشتعال النار في ما جاورت
ما كان يعرف طيب عرف العود


اگر آتش در كنار چوب عود مشتعل نشود و داغي و سوزندگي آن عود را نگيرد ،

بوي خوش عود ظاهر نمي‏گردد . تا آتش نباشد ، تا درد و سوزش‏ نباشد ، هنر

چوب عود ظاهر نمي ‏گردد .

سعدي در همين مضمون مي‏ گويد :

قول مطبوع از درون سوزناك آيد كه عود چون همي سوزد جهان از وي معطر مي ‏شود

رودكي مي‏ گويد :

اندر بلاي سخت پديد آيد
فضل و بزرگواري و سالاري.


منبع : کتاب بیست گفتار ، مرتضی مطهری

 


 نظر دهید »

من امروز دامان تو را می گیرم که در قیامت جد حسین علیه السلام و مادر حسین علیه السلام ، هم از من شفاعت کنند

24 آبان 1393 توسط مرادی

 


هنگامی که امام حسین علیه السلام از مکه به جانب عراق در حرکت بودند ، زهیر بن قین نیز با آن حضرت هم مسیر شده بود اما در همه این مدت تردید داشت که آیا با حسین بن علی علیه السلام روبرو بشنود یا نه ؟


او از طرفی می دانست که حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام فرزند پیغمبر (ص) است و حق بزرگی بر این امت دارد و از طرفی دیگر او با حضرت علی علیه السلام میانه خوبی نداشت . به همین جهت می ترسید که با آن حضرت روبرو شود و امام از وی تقاضایی کنند و او در انجام آن قصور ورزد .


بالاخره در یکی از منازل بین راه ، اجبارا با امام حسین علیه السلام بر سر یک چاه آب فرود آمد .


حضرت ابی عبدالله علیه السلام کسی را به جانب زهیر بن قین فرستادند تا او را به نزد امام دعوت کنند .

وقتی که فرستاده امام حسین علیه السلام به جایگاه زهیر رسید ، وی و اقوام و قبیله ای در خیمه ای مشغول صرف غذا بودند .

فرستاده امام رو به زهیر بن قین کرد و گفت: ” ای زهیر ! دعوت حسین علیه السلام رابپذیر .”

زهیر با شنیدن این پیام ، رنگ بر رخسارش پرید ، ترس و وحشت سراپای وجود او و قومش را در برگرفت و گفت:” آنچه نمی خواستم شد!!”

او زن صالحه و مومنه ای به نام “دیلم” داشت دیلم متوجه قضیه شد، نزد زهیر آمد و بایک ملامت عجیبی فریاد زد :” زهیر ! خجالت نمی کشی ؟ پسر پیغمبر خدا ، فرزند زهرا ، تو را به سوی خود می خواند و تو از رفتن ، امتناع می ورزی !؟ تردید به خود راه نده ، بلکه باید افتخار کنی که می روی ، بلند شو !”

این سخنان در وجود زهیر کارگر افتاد ، بلند شد و به جانب خیمه گاه حسین علیه السلام حرکت کرد .

وی پس از مدتی که در خدمت امام بود ، با چهره ای خوشحال و خندان باز گشت و مشغول وصیت شد ! پس خودش را مجهز کرد و گفت :” من رفتم .”

در این هنگام همسرش دامان زهیر را گرفت و گفت : ” زهیر! تو رفتی ، اما به یک مقام رفیع نائل شدی ، زیرا امام حسین علیه السلام از تو شفاعت خواهد کرد . من امروز دامان تو را می گیرم که در قیامت جد حسین علیه السلام و مادر حسین علیه السلام ، هم از من شفاعت کنند .”

 

(زنان نمونه ، علی شیرازی ، ص 134 )

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی
  • یا کاشف الکروب
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس