• تماس  
  • خانه 

اگر حادثه عاشورا نبود یقینا اسلام دچار انحراف می شد

21 آبان 1393 توسط مرادی

 

هیچ وقت نباید امت اسلامی و  جامعه‌ ی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد.

قطعاً اسلام، زنده‌ ی به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است.

همان طور که فرمود: «و انا من حسین»؛

بنا بر این معنا، یعنی دین من، ادامه‌ ی راه من، به وسیله‌ ی حسین (علیه‌السّلام) است.

اگر حادثه‌ ی عاشورا نبود، اگر این فداکاری عظیم در تاریخ اسلام پیش نمی‌ آمد،

این تجربه، این درس عملی، به امت اسلامی داده نمی شد و یقیناً اسلام دچار انحرافی می شد از قبیل آنچه که ادیان قبل از اسلام دچار آن شدند و چیزی از حقیقت اسلام، از نورانیت اسلام باقی نمی ماند.

عظمت عاشورا به این است.

 

 

امام خامنه ای مد ظله العالی  ۱۳۹۱/۰۹/۰۱

 


 نظر دهید »

حضرت زينب كبرى عليها السلام عصر عاشورا گفت: «ربّنا تقبّل منّا هذا القليل»

21 آبان 1393 توسط مرادی


اوّلين كلمه واجب در نماز «الله اكبر» است و كسى كه خداوند نزدش بزرگ شد، همه چيز را كوچك خواهد ديد.

كسانى كه سوار هواپيما مى‏ شوند، همين طور كه بالا مى ‏روند خانه ‏هاى بزرگ ومحلّه‏ ها و شهرها نزد آنان كوچك مى ‏شود و هر چه پرواز بالاتر باشد، زمين كوچك‏تر جلوه خواهد كرد.

كسى هم كه خداوند نزد او بزرگ شود، ديگر طاغوت‏ها و قدرت‏ها و مال و مقام‏ها نزد او ارزش نخواهد داشت.

حضرت امير عليه السلام در بيان صفات متّقين مى ‏فرمايد:

«عظم الخالق فى‏ اعينهم فصغر مادون ذلك فى انفسهم»

چون خداوند در چشم مؤمنين بزرگ شد، غير او هر چه و هركس باشد كوچك جلوه خواهد كرد. اگر دنيا نزد ما كم ارزش شد وابستگى ما به آن كم مى ‏شود و قهراً براى مال و مقام آن اين‏ همه جنايت و خلاف مرتكب نمى ‏شويم.

از سخنان امام خمينى قدس سره اين بود كه «آمريكا هيچ غلطى نمى ‏تواند بكند.» اين يك تهديد تو خالى و شعار نيست، كسى كه يك عمر باورداشته كه خدا بزرگ است، آمريكا نزدش كوچك جلوه مى‏ كند و هر حادثه‏اى پيش او ساده است.

حضرت زينب كبرى عليها السلام عصر عاشورا گفت: «ربّنا تقبّل منّا هذا القليل» خداوندا! اين اندك را از ما بپذير.

حادثه كربلا و شهادت امام حسين عليه السلام بسيار بزرگ بود، ولى كسى كه خدا را بزرگ ببيند آن حادثه را هم كوچك مى ‏بيند.

و در پاسخ حاكم ستمگر بنى ‏اميّه كه پرسيد در كربلا چه ديديد؟

فرمود: «ما رأيت الّا جميلا» من جز زيبائى چيزى نديدم.

آرى در ديد عارفان، تمام كارهاى خداوند حكيمانه وزيباست.



(يكصد و چهارده نكته در باره نماز، محسن قرائتی ، ص: 48)

 


 نظر دهید »

شهید بعد از عاشورا

20 آبان 1393 توسط مرادی

[پس از پايان مجلس ابن زياد] اعلام كردند: نماز را به جماعت بخوانيد! مردم در مسجد اعظم [كوفه‏] گرد آمدند، ابن زياد بالاى منبر رفت و گفت:

حمد، مخصوص خدايى است كه حقّ و اهلش را پيروز كرد، و امير مؤمنين يزيد بن معاويه و حزبش را نصرت نمود و كذّاب بن كذّاب [يعنى‏] حسين بن على و شيعيانش را كشته است!

هنوز گفتار ابن زياد تمام نشده بود كه عبد الله بن عفيف أزدى غامدي- كه از شيعيان على كرّم الله وجهه به حساب مى‏ آمد و از مسجد اعظم جدا نمى‏ شد و تا شب در آن نماز مى‏ خواند- با شنيدن سخن ابن زياد به ناگاه از جاى خود برخاست و گفت:

هان! كه دروغگوى، فرزند دروغگو، تو و پدرت و آنكه تو و پدرت را به ولايت گماشت هستيد، آى پسر مرجانه! آيا [از سويى‏] فرزندان پيامبران را مى‏ كشيد و [از سوى ديگر] گفتار صدّيقين را بر زبان مى‏ رانيد؟!

ابن زياد گفت: او را نزد من بياوريد!

[در اين هنگام‏] مأمورين آماده باش [عبد الله بن عفيف‏] را دستگير كردند ولى او در حالى كه مأمورين او را مى ‏بردند، شعار أزديان را سر داد. يا مبرور! [آى نيكو رفتار]،

ناگاه جوانان قبيله أزد آمدند و او را [از چنگ مأمورين ابن زياد] رها ساختند و به خانه‏ اش بردند.

ولى [پس از مدتى ابن زياد عدّه‏ اى‏] را سراغش فرستاد و او را دستگير كرده و به قتل رسانيد، و فرمان داد عبد الله را در شوره‏زار كوفه به دار آويختند.


(نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطف، ص: 198)



 1 نظر

سرگذشت اسرا، در مجلس ابن زياد

19 آبان 1393 توسط مرادی

 

وقتى خواهران و زنان و بچه‏ هاى [حسين عليه السّلام‏] بر عبيد الله بن زياد وارد شدند، زينب دختر فاطمه [بنت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‏] با لباس بسيار كهنه و به صورت ناشناس در ميان حلقه كنيزانش نشست

عبيد الله بن زياد گفت: اين زنى كه نشسته كيست؟

[زينب‏] با او تكلّم نكرد. سه بار [اين جمله‏] را گفت: و هيچ بار [زينب‏] با او تكلم نكرد.

تا اينكه برخى از كنيزان [زينب‏] گفتند: اين زن، زينب دختر فاطمه است!

عبيد الله گفت: سپاس خدايى را كه شما را رسوا كرده، به قتل رساند و دعوتتان را نافرجام گردانيد!

[زينب [س‏]] فرمود: سپاس خداى را كه بواسطه [جدّمان‏] محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را گرامى داشته و تطهير نموده است، اين طور نيست كه تو مى‏ گويى، تنها فاسق است كه رسوا مى‏ شود و فاجر است كه دروغگويى‏ اش برملا مى‏ گردد.

[عبيد الله‏] گفت: ديدى خدا با خاندانت چه كرد؟!

[زينب‏] فرمود: اينها كشته شدن بر ايشان مقدّر شده بود لذا به سوى قتلگاه خويش رفتند، بزودى خدا شما و آنان را جمع خواهد كرد و آنان در پيشگاه خدا احتجاج كرده، دادخواهى مى‏ نمايند!

ابن زياد غضبناك شده، برافروخت و گفت: خداوند جان و دل مرا از [شر برادر] طغيانگر تو و عصيانگران و گردنكشان خاندانت شفا بخشيد!

[زينب [س‏]] گريست و سپس فرمود: قسم بجانم كه بزرگ [خاندانم‏] را كشته‏ اى، و خانواده‏ ام را نابود كرده ‏اى و برگ و ريشه‏ ام را از بن بريدى و اصل و فرعم را از بين بردى! اگر اينها تو را شفا مى‏ دهد [بدان كه‏] به مرادت رسيده‏ اى!

عبيد الله گفت: اين زن قافيه‏ گوست، قسم بجانم پدرت نيز شاعرى سجع‏گو بوده است!

[زينب [س‏]] فرمود: زن كجا و قافيه‏ بندى كجا؟! من در پى چيز ديگرى غير از سجع‏ گويى هستم، اين آه دل من است كه بر زبانم جارى مى ‏شود!

[آنگاه ابن زياد] به علىّ بن الحسين نگاه كرد و گفت: اسمت چيست؟

فرمود: من علىّ بن الحسين هستم!

گفت: مگر نه اين است كه خداى على بن الحسين را كشته است؟!

[امام سجاد عليه السّلام‏] سكوت كرد.

ابن زياد گفت: چه شده؟! چرا سخن نمى‏ گويى؟!

[حضرت سجاد عليه السّلام‏] فرمود: برادرى داشتم كه او هم علىّ خوانده مى ‏شد، و مردم او را كشتند!

[ابن زياد] گفت: خدا او را كشته است!

[ديگر بار نيز] على [بن حسين عليه السّلام‏] سكوت كرد.

[ابن زياد] گفت: چه شده چرا صحبت نمى‏ كنى؟!

فرمود: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» «خدا جانها را هنگام مرگشان مى‏ گيرد»  «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» «هيچ نفسى جز به إذن خدا نمى‏ ميرد.»

[ابن زياد] گفت: و الله تو از آنهايى! [سپس به مرّي بن معاذ أحمرى گفت:] واى بر تو، بكش او را!

[در اين هنگام‏] عمّه‏ اش زينب او را در آغوش كشيد و گفت: آى ابن زياد! دست از ما بردار! آيا هنوز از خونهايمان سيراب نشده‏ اى!؟ آيا كسى از ما را باقى گذارده‏اى؟!

[آنگاه‏] با علاقه [سجاد عليه السّلام‏] را در آغوش گرفت [و خطاب به ابن زياد] فرمود: از تو مى ‏خواهم [تو را] بخدا- اگر مؤمن هستى- اگر مى‏ خواهى او را بكشى مرا هم با او بكش!

على [بن حسين خطاب به ابن زياد] فرياد زد: اگر ميان تو و اين [زنها] خويشاوندى   و پيوندى است همراهشان شخص باتقوايى بفرست تا رفتار و مصاحبت اسلامى با آنان داشته باشد.

ابن زياد به آن دو [زينب و على بن حسين عليه السّلام‏] نگريست

و گفت: شگفت از آثار خويشاوندى و رحم! و اللّه كه زينب دوست دارد كه اگر من [برادرزاده ‏اش‏] را كشتم او را هم با [برادرزاده‏اش‏] بكشم!

[آنگاه به مأمورانش‏] گفت: اين نوجوان را رها كنيد!   سپس عبيد الله بن زياد سر حسين [عليه السّلام را بر نيزه‏اى‏] نصب كرد و دستور داد تا در كوفه گردانده شد!

 

(نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا  ، ابومخنف کوفی ، ترجمه وقعة الطف، ص: 197)

 


 2 نظر

سر مطهر امام عليه السّلام در مجلس ابن زياد / اين چوبدستى را از آن دندانها بردار!

18 آبان 1393 توسط مرادی

حميد بن مسلم مى‏ گويد: عمر بن سعد مرا خواست و نزد خانواده‏ اش فرستاد تا پيروزى ‏اى را كه خدا نصيبش كرده بود و سلامتى‏ اش را به آنان مژده بدهم!

از اين رو نزد خانواده‏ اش رفتم و پيغام عمر بن سعد را به اطلاعشان رساندم.

[آنگاه ديدم‏] ابن زياد جلوس كرده و فرستاده‏ ها [با سرهاى كشته‏ ها] بر او وارد مى ‏شوند.

[قبيله‏] كنده با سيزده سر آمد، و قيس بن أشعث آنان را همراهى مى‏ كرد، و هوازن با بيست سر وارد شد در حالى كه شمر بن ذى الجوشن مصاحبشان بود، [قبيله‏] تميم با هفده سر، بنى أسد با شش سر و مذحج با هفت سر و بقيه سپاه با  هفت سر آمدند كه [مجموعا] هفتاد سر بود.

[ابن زياد] اجازه ورودشان را به قصر داد.

آنان را وارد قصر كرد و به مردم إذن ورود داده شد. من در ميان واردين داخل [قصر] شدم، [ناگاه ديدم‏] سر حسين [عليه السّلام‏] پيش روى [ابن زياد] قرار گرفته، و با چوبدستى به بين دندانهاى ثنايايش مى‏ زند.

وقتى زيد بن ارقم آن [صحنه‏] را ديد نتوانست از چوبدستى زدن ابن زياد [به دندانهاى حسين‏] بگذرد.

گفت: اين چوبدستى را از آن دندانها بردار! قسم به كسى كه الهى غير او نيست خودم ديدم دو لب رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر اين دو لب قرار گرفته و آن دو را مى‏ بوسيد! بعد آن پير [زيد بن ارقم‏] به شدت گريست.

ابن زياد گفت: خدا دو ديده‏ ات را گريان بدارد! و الله اگر پير خرفتى كه عقلش زايل شده است نبودى، گردنت را مى‏ زدم!

[زيد بن ارقم‏] برخاست و بيرون رفت …

در حالى كه مى‏ گفت: برده‏ اى، «1» برده‏ اى، را به شاهى گمارد، و او مردم را به بازيچه گرفت! شما اى جمعيت عرب بعد از امروز برده خواهيد شد! چرا كه پسر فاطمه را كشتيد و پسر مرجانه [ابن زياد] را حاكم كرديد! او بزرگانتان را خواهد كشت و اشرارتان را به بردگى خواهد گرفت، به ذلت و خوارى رضا داده‏ ايد! دور باد كسى كه به خوارى و ذلت راضى شود! وقتى بيرون رفت،

شنيدم مردم مى‏ گفتند: و الله زيد بن ارقم حرفى زد كه اگر ابن زياد مى‏ شنيد او را مى ‏كشت!

 

__________________________________________________

(1) منظور اينست كه يزيد كه برده ‏اى بيش نيست ابن زياد را به پادشاهى كوفه گمارد. وجه برده خوان يزيد اينست كه جدش ابو سفيان و پدرش معاويه از آزادشدگان پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودند چرا كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم طبق دستورات اسلامى پس از فتح مكه مى ‏توانست آنان را به بردگى بگيرد ولى بر اساس مصالحى چنين نكرد و آنان را عفو نمود، فرمود: «أنتم الطلقاء»: شما آزاديد! از اين رو يزيد كه فرزند كسى بود كه روزى به بردگى رفته بود برده محسوب مى‏ شده، چرا كه طبق دستور اسلام فرزند عبد هم عبد به حساب مى‏ آيد.

 

(نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا ، ترجمه وقعة الطف، ص: 194)

 


 1 نظر

غارت خيمه‏ ها

13 آبان 1393 توسط مرادی

 

مردم بر زنان حسين [عليه السّلام‏] و اموال و اجناسش روى آوردند، ورس   و لباسهاى فاخر   و شتر [هايشان‏] را به غارت بردند، بر سر پيراهن زنان كشمكش مى‏ شد تا اينكه زنان مغلوب مى‏ شدند و پيراهنشان برده مى‏ شد [!]

مردان به سنان بن أنس گفتند: آيا حسين بن على، پسر فاطمه دختر رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم را كشته‏ اى؟

بزرگترين [مرد] عرب در شرافت و بزرگى را به قتل رسانده‏ اى؟! [حسين‏] نزد آنان آمد تا دستشان را از پادشاهيشان قطع كند، پس [تو اى سنان، اى كسى كه چنين فردى را كشتى‏] نزد فرماندهانت برو و پاداش خود را از آنان بخواه! كه اگر خزانه‏ هاى اموالشان را بپاس كشتن حسين به تو بدهند كم است!

[سنان‏] كه قدرى ديوانه و مجنون بود بر اسب سوار شد و نزديك در خيمه عمر بن سعد ايستاد و با صداى بلند فرياد بر آورد: جوال مرا از سيم و زر پر كن كه من آن پادشاه دربان دار را كشته‏ ام، كسى را كشته‏ ام كه اگر نسبش ياد شود بهترين مردم از لحاظ پدر و مادر است!

عمر بن سعد گفت: او را نزدم بياوريد، وقتى [سنان به خيمه عمر بن سعد] وارد شد عمر چوبدستى خود را به سويش پرت كرد و

گفت: آى مجنون! شهادت مى‏دهم كه تو مجنونى و هرگز سالم نشده‏ اى، [با كدام جرأت‏] چنين سخنى مى‏ گويى؟ و الله اگر ابن زياد اين را مى‏ شنيد گردنت را قطع مى‏ كرد!

[در اين هنگام‏] شمر بن ذى الجوشن با مردان جنگى همراهش به [اموال حسين عليه السّلام‏] حمله بردند و به علىّ بن حسين كوچكتر [امام زين العابدين عليه السّلام‏] رسيدند، [آن حضرت‏] مريض بود و روى فرشش دراز كشيده بود و رجّاله‏ ها در كنارش مى‏ آمدند و مى‏ گفتند: آيا او را نمى‏ كشيم؟! حميد بن مسلم مى‏ گويد:

گفتم: سبحان اللّه! آيا بچه‏ ها را بكشيم؟!اين بچه است! تا اينكه عمر بن سعد آمد،

گفت: آى، احدى متعرض اين نوجوان مريض نشود، و كسى داخل چادر [خيمه‏] اين زن ها نگردد، و كسى كه از اجناسشان چيزى برداشته به آنان برگرداند، ولى كسى چيزى را بر نگرداند.  عمر بن سعد، عقبة بن سمعان [غلام امام را] دستگير كرد و به او گفت: تو كيستى؟! [عقبه‏] گفت: من بنده زرخريد هستم، لذا وى را آزاد كرد، غير از [عقبة] أحدى از [اصحاب حسين عليه السّلام‏] نجات نيافت.


(نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا ،ابومخنف کوفی، ترجمه وقعة الطف، ص: 191)



 17 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • بتول منصوریان
  • خلوت نشینِ گوشه‌ی گوهرشاد
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس