• تماس  
  • خانه 

اين پسر را شأن و منزلت بزرگى خواهد بود.

06 دی 1393 توسط مرادی

 

ابن عباس مى‏ گويد، از پدرم عباس شنيدم كه چنين مى‏ گفت:

چون براى پدرم عبد المطلب، عبد الله متولد شد در چهره او پرتوى ديدم كه چون پرتو خورشيد مى- درخشيد و آشكار بود. پدرم گفت: اين پسر را شأن و منزلت بزرگى خواهد بود.

عباس گويد: من در خواب ديدم كه گويى پرنده‏ يى سپيد از سوراخ بينى عبد الله بيرون آمد و به پرواز درآمد و به خاور و باختر رسيد و سپس برگشت و بر خانه كعبه فرو افتاد و همه قريش براى او پيشانى بر خاك نهادند و در همان حال كه مردم متوجه آن بودند به صورت پرتوى درآمد كه ميان آسمان و زمين بود و امتداد يافت و به خاور و باختر رسيد. چون از خواب بيدار شدم از كاهنه بنى مخزوم پرسيدم. گفت:

اى عباس! اگر خواب راست و صادقى ديده باشى، همانا از صلب او پسرى متولد مى ‏شود كه مردم خاور و باختر پيرو او خواهند شد.

پدرم مى‏ گفت: كار عبد الله مرا وجهه همت است، تا آنكه عبد الله با آمنه كه از نيكوخلق‏ ترين و زيباترين زنان قريش بود ازدواج كرد و چون عبد الله درگذشت و آمنه رسول خدا (ص) را زاييد به ديدار او رفتم و ديدم كه ميان دو چشم آن حضرت پرتوى مى ‏درخشد و در چهره‏ اش نگريستم و دانستم كه هموست. و از او رايحه مشك استشمام كردم و از شدت بوى خوش او خود من هم، همچون قطعه ‏يى مشك خوشبو شدم.

آمنه براى من نقل كرد و گفت: چون درد زايمان مرا گرفت و سخت شد، همهمه و سخنى شنيدم كه چون سخن آدميان نبود و رايتى از سندس بر چوبى از ياقوت ديدم كه ميان آسمان و زمين زده شد و چون پسرم متولد شد ديدم پرتوى از سرش بر زد و به آسمان رسيد و كاخهاى شام را ديدم كه همچون شعله آتش بود، و بر گرد خود پرندگان بسيار ديدم كه‏ بالهاى خود را اطراف من گسترده ‏اند.

در همين هنگام شعيره اسدى (گويا نام زنى كاهن است) را ديدم كه از كنار من گذشت و گفت: اى آمنه! كاهنان و بتها از پسر تو چه بر سرشان آمد. و مردى جوان و كشيده قامت و سخت سپيد چهره و نيكو لباسى را ديدم كه فقط پنداشتم عبد المطلب است. او به من نزديك شد و نوزاد را گرفت و آب دهان خود را در دهان نوزاد انداخت و از او سخنانى پرسيد و نوزاد سخن گفت و من نفهميدم جز آنكه آن مرد به نوزاد گفت: در پناه امان خدا و حفظ و نگهداشت او باشى. همانا من دل ترا از ايمان و دانش و بردبارى و يقين و عقل و شجاعت انباشتم.

تو گزيده‏ ترين بشرى. خوشا بر آنكه از تو پيروى كند و واى بر آن كس كه از تو تخلف ورزد. آنگاه انبانى از حرير سپيد بيرون آورد و گشود و در آن مهر و خاتمى بود كه بر دوش نوزاد زد و گفت: خدايم فرمان داده است كه بر تو از روح قدس بدمم، و در او دميد و بر او پيراهنى پوشاند و گفت: اين امان تو از آفات دنياست.

آمنه به من گفت: اين چيزى بود كه من ديدم، و من در آن هنگام خط مى‏ خواندم.

جامه پيامبر (ص) را كنار زدم و ديدم مهر نبوت ميان دوشهاى اوست، و اين موضوع را همواره پوشيده مى ‏داشتم و فراموش كرده بودم و آن را به ياد نياوردم، تا روزى كه مسلمان شدم پيامبر (ص) آن را به ياد من آوردند.

 

(روضة الواعظين ،محمد بن احمد فتال نيشابورى، ترجمه مهدوى دامغانى، ص  117)

 


 13 نظر

ای شهیدان بزرگوار ! ما را حلال کنید

03 دی 1393 توسط مرادی

 

 

“من این خاک ها را برای سوغات می خواهم به آلمان ببرم و بگویم که این

خاک دلاورمردان ایرانی است!:

این جمله ی یک زن گردشگر آلمانیست که در پاسخ به کسانی که از او

می پرسند چرا خاک قبر شهید را برمی داری می گوید .

قبری که هنوز جنازه ای در آن دفن نشده بود ولی این زن با تمام وجود

حضور شهدا را حس کرده بود.

بوی شهدا در شهر پیچیده ست . تشییع دیروز این واقعیت را نشان داد .

منم دلم پر می کشه تا بر سر قبر شهدا بروم . می دونم چه لذتی داره .

این لذت را سال گذشته که یه شهید مهمون مدرسه علمیه ما شد حس

کردم .هنوز همه مثل روز اول سر قبر این برادر بزرگترمون میریم . بعضی ها

خودشون رو موظف کردند که قبل از ورود به کلاس تجدید پیمانی با برادرمون

کنن . خیلی از مشکلاتمون به دست این شهید بزرگوار حل شده . وقتی

چند روزی از مدرسه علمیه دور باشیم دلمون برای بوی شهیدمون تنگ میشه .

 

حالا 8 شهید دیگه در کنارمون هستن . معلوم نیست هر کدام در کجای ایران

متولد شدن ولی خوشحالیم که مدفنشون کنار ماست .

مادر شهید ! اگه شما نیستید مادرهای یزدی برای پسرهاتون مادری خواهند کرد

پدر شهید ! اگه شما ها نیستید دیروز پدرهای یزدی در تشییع فرزندانتون با اشک اومدن

برادر شهید ! اگه شما ها نبودید جوان های یزدی این چند روز برای برادرهاشون شب

تا صبح ، صبح تا شب بیدار موندند واز کنار تابوت برادرانشان دور نشدند .

خواهر شهید ! اگر شما ها نبودید دختران یزدی با تمام وجود برای برادرهاشون گریستند

و ناله کردند .

ای شهیدان بزرگوار ! اگه زنان و مردان و خواهران و برادرهای شما در حقتان کوتاهی کردند

به بزرگواری خود ما را حلال کنید ، برای ما  دعا کنید تا در حق شما ها کوتاهی نکنیم.

 


 7 نظر

وقتی«زن آلمانی» خاک مدفن دلاورمردان گمنام ایرانی را از یزد سوغات برد

03 دی 1393 توسط مرادی

 

 

شاید در مدت زمانی که شهدای گمنام مهمان مردم یزد بودند صحنه های جالب و باورنکردنی از عظمت آن ها پدید آمد که یکی از آن ها حرکت تحسین برانگیز یک گردشگر آلمانی بود…

فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در روایتی از دلدادگی یک گردشگر خارجی تعریف کرد که در خور آن بود تا به صورت جداگانه منتشر شود.

سردار باقرزاده با بیان خاطره ای از تشییع شهدای گمنام در یزد گفت: شبی که قبور شهدا حفر شد یک خانم گردشگر آلمانی با ورود به قسمت مدفن مقداری از خاک قبور شهدا را برداشته تا با خود ببرد وقتی دلیل کار او را جویا می شوند گفته است: من این خاک ها را برای سوغات می خواهم به آلمان ببرم و بگویم که این خاک دلاورمردان ایرانی است!

و این عظمت شهدا است…

 

منبع : یزد رسا

 


 2 نظر

فضیلت ماه ربیع الاول

03 دی 1393 توسط مرادی

 

 

فضیلت ماه ربیع الأوّل ؛

این ماه مانند نامش بهار ماه های دوازده گانه است؛
چون ولادت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در این ماه اتّفاق افتاده است …
( المراقبات . ص 71 ) .

 

وقایع :


شب اوّل ربیع الأوّل سال 13 بعثت ؛
هجرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از مکّه به مدینه وجان فشانی امام امیرالمؤمنین علیه السّلام و خوابیدن در بستر ایشان برای حفظ جان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم

8 ربیع الأوّل سال 260 ه.ق ؛
شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در سنّ 28 سالگی
و آغاز امامت و ولایت و خلافت حضرت بقیه الله الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف از لحظه ی شهادت امام حسن عسکری علیه السّلام .

9 ربیع الأوّل ؛
هلاکت غاصب دوم .

10 ربیع الأوّل ؛
سالروز ازدواج حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم با حضرت خدیجه علیها السّلام .

14 ربیع الأوّل سال 64 ه.ق ؛
به درک رفتن یزید بن معاویه لعنه الله علیهما

17ربیع الأوّل سال عام الفیل ؛
ولادت با سعادت و با برکت حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و در سال 83 ه.ق ولادت با سعادت و با برکت حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام .


روزه ی روز 17ربیع الأوّل بسیار فضیلت دارد و این روز، یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است

(مفاتیح الجنان . فصل نهم . در اعمال ماه ربیع الأّوّل ).


 1 نظر

دلنوشته / مسئول این حوادث کیست ؟؟؟

02 دی 1393 توسط مرادی

 

السلام علیک یا غریب الغربا

گا هی وقت ها یه چیزی رامی شنویم یا می بینیم ولی باور نمی کنیم .

مدتی پیش که فیلم معراجی ها رو از تلویزیون پخش کردند با خودم می گفتم مگه میشه ؟

مگه امکان داره یه عده با شهدای گمنام این کارو بکنن ؟

ولی این چند روز دیدم میشه ، حتی بدتر از اون هم میشه

شهدای ما رفتند و جنگیدند و جان دادند اما حالا نه چند تا دانشجو بلکه یه عده از مسئولین

دولتی ما می خوان کاری کنن که قبر اون ها دیده نشه !!!

نمی دونم هدف چیه ؟ ولی بر دل همه مردم یزد جراحت بزرگی وارد کردند .

زخمی که برای همیشه باقی می مونه

مردم چند شبانه روز محلی رو که برای دفن شهدا می خواستن با چنگ و دندون نگه داشتند .

با وجود این شب های سرد اون جا موندن . تابوت شهدا را با چنگ و دندون نگه داشتند تا یه عده ……..

دیشب ما هم رفتیم تا سهم کوچکی داشته باشیم ولی همین که وارد ورودی محل دفن شدیم

دیدیم یه عده مردم و چند نفر دیگه که نمی دونم از کجا بودند بر سر تابوت یه شهید دعوا می کنن .

اون چند نفر نمی خواستن اجازه بدن تابوت به محل دفن نزدیک بشه .

هر چند لباس شخصی بودن ولی همه می دونستن این ها جزء گروه های مردمی نیستن

خیلی نوشتن این مطالب برام سخته ولی به نظرم باید گفته بشه تا حتما رسیدگی بشه

آقای رئیس جمهور  !  آقایون مسئولین ! چه کسی یا کسانی مانع دفن شهدا در یک محلی

که مدت ها ست مکانش تایید شده شدند .

این جا عده ای دانشجوی جوان و جنگ ندیده نبودند .

ابن جا به نام شما دولتمردان  این کار را کردند .

شهادت امام رضا علیه السلام است امام غریبمان

اما من دیشب غربت شهدا را هم دیدم

با خودم گفتم این شب ها باید همه با اشک برای دیدن محل دفن شهدا بیایند اما  برای دفاع

می آیند دفاع از چه چیز ؟ در برابر چه کسانی ؟؟؟

جوان های بسیجی به مردم می گفتند « صحنه را خالی نکنید »شاید این جملات به شوخی بود

ولی یه لحظه قلبم شکست . چرا ؟ چرا باید از یکدیگر بخواهند تا صحنه خالی نشود مگر شهر

ما «دارالعباده» نیست . مگر به این جا «حسینه ی ایران» نمی گویند .

چرا به پیکر پاگ شهیدان گمنام  بی احترامی شد ؟

چرا با نهایت شکوه این چند روز سپری نشد ؟

چرا دو شهید را مخفیانه و ناگهانی ، مردمی دفن کردند ؟

و هزاران چرای دیگر…..

مسئول این حوادث کیست ؟؟

 

مردم یزد برای تشییع شهدای گمنام لحظه شماری می کنند

شورای تامین غریبانه اجازه دفن شهدا در محوطه اصلی امیرچخماق را نداد/ انتقال قبرها با ضلع شرقی

مسئولین بدانید، بعد از شهدا ما مسئولیم/حرف های «مادر شهید عظیمی» و اشک مردم یزد

نظر مقام معظم رهبری بالاترین نظر هاست/ دفن شهدا نیازی به مصوبه شورای تامین ندارد

دیدار باخانواده‌ شهدا را باورکنیم یا سنگ‌اندازی درتدفین شهدای گمنام را!؟

شهدای گمنام در مکان پیشنهادی شورای تامین یزد تدفین می شوند/ شهدا سمبل ترویج فرهنگ ایثار و شهادتند

دو شهيد گمنام در صحن اصلي اميرچخماق يزد دفن شد

 


 


 3 نظر

ماجرای شهادت امام رضا علیه السلام

02 دی 1393 توسط مرادی

 

درخشش هاى امام در انظار مردم باعث شد مأمون خفّاش صفت در برابر اين خورشيد درخشان تاب نياورد و نقشه ترور امام را عملى سازد، اين نقشه زمانى به مرحله اجرا نهاده شد كه انقلاب هاى علويان در گوشه و كنار كشور اسلامى سركوب شده و فروكش كرده بود، به علاوه رابطه مأمون با خاندان عباسى نيز بهبود يافته بود و مأمون قصد داشت به بغداد باز گردد و شيوه نياكان خود را در پيش بگيرد، اما نيك مى ‏دانست كه عباسيان از دو نفر كينه شديدى دارند، يكى از آنها فضل بن سهل ذو الرياستين بود كه عباسيان او را در نقشه قتل امين و ولايتعهدى امام رضا (ع) دخيل‏مى‏ دانستند و شخص ديگر امام رضا (ع) بود كه خاندان عباسى به هيچ وجه تاب تحمّل آن حضرت را نداشتند، لذا مأمون تصميم گرفت اين دو نفر را از ميان بردارد تا بدين وسيله خود را به خاندان خويش نزديك ساخته و از حمايت آنان بهره‏مند شود.

چنانچه در تاريخ ثبت شده است، مأمون به اجبار فضل بن سهل و امام رضا (ع) را همراه خود به سمت بغداد برد، در يكى از منازل ميان راه فضل را به حمام فرستاد و عدّه‏اى با شمشير بر او وارد شدند، و وى را به قتل رساندند و بعد هم مأمون ادّعا كرد كه قاتلان او را مجازات نموده و در باره او خونخواهى خواهد كرد.

حالا فقط امام رضا (ع) باقى مانده بود، مطابق روايت شيخ مفيد، امام رضا (ع) به علّت زهر كمى كه در غذايشان ريخته بودند بيمار شده بود، سپس مأمون به عيادت ايشان رفت و گفت: چاره بيمارى شما آب انار است در حالى كه آب انار را قبلا به زهرى مهلك آلوده بود بعد آن آب انار را به دست خويش به امام رضا (ع) نوشانيد،

ابا صلت هروى مى‏ گويد: به نزد امام رفتم در حالى كه پيش از من مأمون از حضور امام بيرون آمده بود، امام را رنگ پريده و نالان ديدم، آنگاه به من فرمود: (اى ابا صلت، كار خود را كردند) و سپس به حمد و ستايش پروردگار مشغول شد.

از محمّد بن جهم روايت شده: امام رضا (ع) بسيار انگور دوست مى‏ داشت، پس مأمون مقدارى انگور تهيّه كرد و در بيخ دانه‏ هاى آن سوزنهاى زهر آلود فرو كرد و چند روز بعد سوزنها را بيرون آورد و انگور را به نزد امام بردند و امام از آن انگور تناول كرد و همان امر باعث شهادت آن حضرت شد.

پس از وفات امام رضا (ع) مأمون يك شبانه روز مرگ او را مخفى داشت، آنگاه بدنبال بعضى از علويان فرستاد و در حضور آنها اظهار تألم و ناراحتى كرد و گريست و جسد سالم امام رضا (ع) را به آنها نشان داد تا بدانند، مأمون آن حضرت را به قتل نرسانده است!

هرثمه نقل مى ‏كند: نيمه شب امام مرا خواست تا به حضور او بروم، وقتى به خدمت امام (ع) رسيدم، فرمود: مأمون تصميم دارد مرا مسموم سازد، آگاه باش كه بعد از شهادتم، او مى‏ خواهد مرا غسل دهد و در پشت قبر هارون دفن كند، به او بگو دست نگهدارد تا فرزندم از مدينه بيايد و مرا غسل دهد و بر من نماز خواند، چون امام را فقط امام مى ‏تواند غسل داده و بر او نماز بخواند، آنگاه به مأمون بگو جلوى قبرپدرش را بشكافد، قبرى آماده آشكار خواهد شد كه بايد مرا آنجا دفن كنيد.

همان طور كه امام (ع) فرموده بود واقع شد و امام غريبانه در ديار طوس در قريه سناباد به خاك سپرده شد، آن محل اكنون مشهد الرّضا و قبله عاشقان اهل بيت و دوستداران ائمه عليهم السلام است

و پيامبر اكرم (ص) فرموده‏ اند: (در آينده پاره‏اى از تن من در ديار خراسان به خاك سپرده مى ‏شود، هر مؤمنى كه او را زيارت كند، خداوند عزّ و جلّ بهشت را بر وى واجب و آتش را بر بدنش حرام مى‏ كند [1]).

بدينسان آن گوهر تابناك و پاره تن رسول اللَّه (ص) مظلومانه به شهادت رسيد، دود خدا بر او و پدران و فرزندان اطهرش باد.

 

قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص: 817

 


 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 68
  • ...
  • 69
  • 70
  • 71
  • ...
  • 227

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس