الهی ! همچون بید میلرزم که مبادا به هیچ نیرزم .

الهی ! به بهشت و حور چه نازم مرا نظری ده که از هر نظری بهشتی سازم .

الهی ! به عزت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی دریاب مرا که می توانی .

الهی ! چنان که کف دریا بر لب است کمالات سرمستان تو در نیم شب است .

الهی ! اگر نظر فاسقان به زر و سیم است و نظر صادقان بر خوف و بیم است اما نظر عبدالله بیچاره ، نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم است.

الهی به عزت دعوت (دعوت قومی لیلاً نهارا ً) که ما را از صفات آیات بیّنات کلام ربانی ، عصمتی هر چه تمام تر ارزانی دار.

مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری

آقا! نگاهت جای آهو هاست می دانم

دستان پاکت مثل من تنهاست می دانم

آقا ! دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد

جای دل تو وسعت دریاست می دانم

برگشتنت در قلب های مرده ی مردم

همرنگ طوفانی ترین دریاست می دانم

آقا! اگر تو بر نمی گردی ، دلیل آن

در چشم های پر گناه ماست می دانم

جای سر انگشتان پر نورت در این ظلمت

مانند رد باد بر شنهاست می دانم

ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری !

یکباره حس بودنت زیباست می دانم

کی باز می گردی ؟ برایم بودن با تو

زیباترین آرامش در یاست می دانم

تو باز می گردی اگر امروز نه ! فردا

از آتشی که در دلم برپاست می دانم

سپیده شمس

(کتاب یار غایب از نظر ، محمد حجتی )

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

سلام بر مادر سادات

بی بی جان می دانید خیلی دوست داشتم که از ذریه شما باشم ، وقتی یکی را سادات و یا سید می خوانند لذت می برم ، فرزندانتان را هم خیلی دوست دارم و مطمئن هستم که علت آن علاقه به شماست .

از یکی شنیدم که می گفت : دوستی برایم تعریف کرده که هرگز در طول عمرم فرزندانم را کتک نزده ام . از او پرسیدم: چرا ؟ مگر دلیل خاصی دارد ؟ او پاسخ داد : آن ها را نزده ام تا وقتی می شنوند که در روز عاشورا فرزندان امام حسین علیه السلام کتک خورده اند به خود بگویند که مگر بچه هم کتک می خورد .

این ها همه نشانه محبت به اهل بیت اطهار علیهم السلام است .

ما باید علاقه خودمان به شما را نشان دهیم هر کسی به شیوه ای عمل می کند یکی فرزندانش را نمی زند تا فرزندانش در روضه فرزندتان بگریند و به شما علاقه مند شوند ، دیگری سالانه برایتان مجلس عزا به پا می کند ، یکی هم در عزایتان می گرید و بر سر و صورت می زند و…

ما هم شما را خیلی دوست داریم و برای ابراز دوستی مان :

حجابمان را رعایت کنیم هر چند که می دانیم حجاب ما کجا وحجاب شما کجا؟

ما هم سعی می کنیم از ولایت دفاع کنیم ولی دفاع ما کجا و دفاع شما کجا ؟

ما هم برای دفاع از ولایت گاهی سرزنش می شویم ولی حرف های این ها کجا و حرف های آن ها کجا؟

ما هم برای اسلام گاهی می گرییم ولی گریه ما کجا و گریه شما کجا ؟

ما هم می گوییم که برای اسلام کتک هم می خوریم ولی گفتن کجا و درد کشیدن کجا؟

ما هم برای اسلام دعا می کنیم ولی دعای ما کجا و دعای شما کجا؟

هدیه به بی بی فاطمه زهرا

غصب فدک سیاسی بود . دشمنان عقیده داشتند برای این که مردم مطیع حکومت باشند باید آن ها را در فقر نگه داشت و اطرافیان و وابستگان باید از لحاظ اقتصادی در رفاه باشند ، همانگونه که الان دشمنان ایران هم همین روش را دنبال می کنند و از لحاظ اقتصادی با ایران وارد جنگ شده اند .

آن ها با غصب فدک قصد داشتند اولاً: شیعیان را از لحاظ اقتصادی ضعیف کنند و پس از آن مردم را با پول به سوی خود جذب کنند.

با وجود فدک در دست حضرت زهرا سلام الله علیها این خواسته محقق نمی شد بنابراین فدک را غصب کردند .

(بخشی از سخنان سرکار خانم حسین زاده در جمع طلاب )

چرا حضرت زهرا سلام الله علیها که طبق روایات خود را از مرد نابینا پنهان می کردند برای باز پس گرفتن فدک به مسجد رفتند؟

در پاسخ به این سئوال باید گفت پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و غصب خلافت مسأله برای حضرت زهرا سلام الله علیها دفاع از ولایت بود نه بازپس گرفتن فدک . حضور ایشان در مسجد هم برای دفاع از ولایت بود . قبل از ایشان هم زنانی برای دفاع از ولایت به میدان آمده بودند مثلاً درماجرای جنگ احد دو زن حضور داشتند که از پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله دفاع کردند .

برای حضرت زهرا سلام الله علیها نیز در اینجا بحث ولایت بود نه فدک.

(بخشی از سخنان سرکار خانم حسین زاده در جلسه پاسخ به شبهات)

خیلی دلم گرفته .چند روز پیش یه خبر خیلی خوب بهم دادن که از خوشحالی نمی دونستم چی کار کنم. از طرف معاونت فرهنگی حوزه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها خبر رسید که اسمم برای دیدار با مقام معظم رهبری در اومده . به قدری خوشحال شده بودم که فرصتم نبود بدونم کی و چطور باید برم . گفتند شش نفر انتخاب شدن و روز پنجشنبه حرکت می کنند و اردو سه روزه است.

وقتی برای مادرم تعریف کردم بهم گفت کارهات یادت رفته ، فرصتی نداری.

تازه یادم اومد که چقدر کار ضروری دارم وباید خودم رو برای سفر بزرگتری آماده کنم. به قدری ذوق زده شده بودم که همه چیز یادم رفته بود. مادرم گفت: انشاالله دفعه بعد.البته نمی دونم دیگه قسمتم بشه یا نه ؟

ولی خیلی دلم گرفت . شاید لیاقت نداشتم رهبرم رو از نزدیک ببینم . مجبور شدم انصراف بدم ولی خیلی برام سخت بود . همه چیز به کنار نمی تونستم با پدر و مادرم مخالفت کنم البته حرف اونها هم از دلسوزی بود . زمان به سرعت می گذره ، هر چند که چند روزه از غصه دست و دلم به کار نمی ره ، ولی امید وارم یک بار دیگه توفیق حاصل بشه و بتونم استفاده کنم.

آقا ! خیلی دوست داشتم شما رو از نزدیک ببینم ولی نمی دونم لیاقت نداشتم یا این که خطایی مرتکب شدم که توفیق دیدار شما از من گرفته شد .

آقا ! چقدر دوست داشتم لبخند زیبایتان را از نزدیک می دیدم.

آقا ! خوشحال هستم که حتی مدت کوتاهی به شوق دیدار شما همه چیز از یادم رفت .

آقا ! برایم دعا کنید ، دعا کنید تا عاقبت به خیر شوم و بتونم در مسیر رضای الهی قدم بردارم.