چرا باران از بالا ی بارد ؟/ منافع نزولات آسمانى در توحید مفضل
تأمل كن در كيفيت نزول باران بر زمين و تدبير حكيم عليم در اين، به درستى كه مقدّر فرموده كه از بلندى بريزد تا جميع پست و بلندزمين را فرا بگيرد و همه را سيراب گرداند زيرا كه اگر از جهت علوّ نمىباريد و از جهت ديگر مىآمد هر آينه كوهها و تلها و مواضع رفيعه را احاطه نمىكرد و زراعتهاى زمين كم مىشد. نمىبينى كه زراعتى كه به آب روان به عمل مىآيد كمتر از زراعتى است كه به آب باران به عمل مىآيد؟ و چون باران هر كوه و دشت و هامون را مىگيرد و زراعت ديم در دشتها و دامنهاى كوه و سر تلها به عمل مىآيد و نمو عظيم مىكند، و از مردم در بسيارى از بلاد مشقت جارى كردن آب از موضعى به موضعى ديگر برداشته شده و نزاعى كه ميان مردم در اجراى قنوات مىباشد در ميان ايشان نيست و تعدّى كه ارباب قوّت و عزّت مىكنند كه آبها را متصرّف مىشوند و ضعفا را محروم مىگردانند در آن بلاد نمىباشد.
و چون مقرّر فرموده كه باران از بالا بريزد مقدّر ساخته كه قطره قطره بيايد تا به قعر زمين برسد فرو رود و باران ارض را سيراب گرداند، اگر به يك دفعه مىريخت بر روى زمين جارى مىشد و به اعماق ارض فرو نمىرفت، و ايضاً زراعتها و درختان را مىشكست اكنون كه به تدريج و تأنى و قطره قطره مىآيد زمين را سيراب مىگرداند، و زراعات را مىروياند، و زمين را آبادان مىگرداند و به زراعت ايستاده ضرر نمىرساند.
و در نزول مطر مصالح ديگر بسيار است زيرا كه: بدنها را نرم و ملايم مىكند، و هوا را از كدورت جلا مىبخشد، وبا و طاعون و امراضى كه از فساد هوا به هم مىرسد زايل مىگردند و آفتى كه دربرگ درختان و زراعتها به هم مىرسد كه آن را «يرقان» مىنامند مىشويد و مىبرد. و امثال اين منافع بسيار است كه ذكرش موجب تطويل كلام است.
و اگر كسى گويد كه: در بعضى از سنوات از كثرت نزول امطار و ثلوج آفتها در زراعات به هم مىرسد و برودتى يا فسادى و عفونتى در هوا احداث مىنمايد كه موجب حدوث امراض بر بدنها و آفتها در زراعتها مىشود سبب اين چيست؟
جواب گوئيم كه: چنين است اما گاه هست كه حق تعالى صلاح اديان ايشان را هم مىشمارد از وفور اموال و استقامت ابدان ايشان، و مردم را به اينها مبتلا مىگرداند تا موجب انزجار ايشان گردد از معاصى چنانچه در كلام مجيد مىفرمايد: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ.
(توحيد مفضل / ترجمه علامه مجلسى، ص: 188)