فاصله ميان حقّ و باطل چقدر است؟ ...
(اين روايت طولانى بود و ما بر حسب نياز مقدارى از آن را نقل مى كنيم)
معاويه مردى را به طور ناشناس نزد أمير المؤمنين عليه السّلام فرستاد تا سؤالاتى را كه امپراطور روم از او پرسيده بود از على عليه السّلام بپرسد. چون آن مرد به كوفه وارد شد با أمير المؤمنين عليه السّلام صحبت كرد، حضرت او را ناشناس تشخيص داد و به بازجويى او پرداخت و او به حقيقت امر اعتراف كرد.
أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: خداوند پسر هند چگرخواره را بكشد كه چقدر خود را در گمراهى انداخته و يارانش را گمراه ساخته است. كنيزى را آزاد كرد كه بهتر بود او را به همسرى مى گرفت. [يعنى كنيزى را آزاد كرد و درست نمى دانست چگونه با او ازدواج نمايد].
خداوند ميان من و اين امّت حكم نمايد، اينان ارتباط خويشاوندى را با من قطع كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و روزگارم را بر باد دادند. آنگاه فرمود: حسن و حسين و محمّد را نزدم بياوريد، آنان را حاضر ساختند.
حضرت على عليه السّلام فرمود: اى برادر شامى! اين دو [حسن و حسين] پسران پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله هستند و اين [محمّد] پسر من است، اينك از هر كدام خواهى سؤال كن. مرد شامى گفت: از اين، يعنى از امام حسن عليه السّلام، مى پرسم.
سپس شروع به طرح سؤالات خود كرد:
فاصله ميان حقّ و باطل چقدر است؟ ميان آسمان و زمين چقدر؟ ميان مشرق و مغرب چقدر؟ اين لكّه ماتى كه در ماه ديده مى شود چيست؟ رنگين كمان چيست؟ كهكشان چيست؟
نخستين چيزى كه بر روى زمين برآمد چيست؟ نخستين چيزى كه روى آن به جنبش درآمد چيست؟ آن چشمه اى كه ارواح مؤمنان و مشركان در آن مأوى گزينند كدام است؟ مادينه [خنثى] چيست؟ و آن ده چيز كه يكى از ديگرى سختترند، كدامند؟
امام حسن عليه السّلام فرمود: اى برادر شامى!
فاصله ميان حقّ و باطل، چهار انگشت است؛ آنچه به چشم خود بينى حقّ است و با گوش خود بيهوده و باطل بسيار شنوى.
فاصله بين آسمان و زمين به اندازه رسيدن دعاى ستمديده و دامنه ديد اوست و هر كه جز اين گويد تكذيبش كن.
فاصله بين مشرق و مغرب يك روز پيوسته از حركت خورشيد است؛ به خورشيد نگاه كن هنگامى كه برآيد و هم به آن بنگر هنگامى كه غروب نمايد و هر كه غير از آن گويد باور مكن [اخيرا ثابت شده كه خورشيد با منظومه خود به سرعت بيست كيلومتر در ثانيه به شكل حلزونى به سوى ستاره «وگا» در حركت است].
امّا اين كهكشان همان شكافهاى آسمان است كه جايگاه ريزش باران شديد بر نوح عليه السّلام بوده است.
و امّا رنگين كمان [قوس قزح]، «قزح» مگو كه آن شيطان است ولى آن «قوس اللَّه» است و سبب امان از غرق مى باشد.
امّا آن لكّه ها كه در ماه است، همانا نور ماه مانند نور خورشيد بود و خداوند محو و مات كرده و در قرآن فرموده: «نشانه شب را تيرهگون و نشانه روز را روشنى بخش گردانيديم» [سوره اسراء (17)، آيه 12].
امّا نخستين چيزى كه بر روى زمين برآمد و عيان شد، وادى ظلمت بود.
و امّا نخستين چيزى كه بر روى زمين به جنبش درآمد، درخت خرما بود.
و امّا چشمه اى كه ارواح مؤمنان در آن مأوى گزينند چشمه اى است كه آن را «سلمى» گويند.
و امّا آن چشمه كه ارواح كافران در آن مأوى گزينند چشمه اى است كه آن را «برهوت» گويند.
امّا، مادينه [خنثى]، انسانى است كه هنوز مرد يا زن بودن او معلوم نيست تا هنگام بلوغ منتظر بايد ماند، اگر پستان برآورد زن باشد و اگر ريش درآورد مرد. و اگر هيچ يك در او ظاهر نگشت به او گفته مى شود به ديوار بشاشد اگر زهراب آن بر ديوار رسيد مرد باشد و اگر واپس رود- همچون بول كردن شتر- او زن باشد.
امّا آن ده چيز كه هر يك از ديگرى سختترند: پس چيزى كه خداوند آن را سخت آفريده، سنگ است و سختتر از سنگ، آهن است و سختتر از آهن، آتش است [كه آن را مى گدازد] و سختتر از آتش، آب است [كه آن را خاموش مى سازد] و سختتر از آب، ابر است و سختتر از ابر، باد است و سختتر از باد، فرشته است [كه مأمور فرستادن باد است] و سختتر از فرشته، فرشته مرگ [عزرائيل] است و سختتر از فرشته مرگ، خود مرگ است [كه فرشته مرگ را هم مى ميراند] و سختتر از مرگ، فرمان خداوند است.
مرد شامى گفت: گواهى مى دهم كه تو فرزند رسول خدائى و على عليه السّلام وصىّ محمّد صلّى اللَّه عليه و آله است. سپس اين پاسخها را نوشت و براى معاويه برد و او آنها را براى امپراطور روم فرستاد. پس هنگامى كه امپراتور روم آن نامه را دريافت كرد، گفت: به نظر من اين پاسخها از خود معاويه نمى تواند باشد و چنين پاسخهايى جز از معدن نبوّت و رسالت، امكان پذير نيست.
تحف العقول ، حسن بن على ابن شعبه حرانى، ترجمه حسن زاده، ص: 396