نفرين على (ع) بر منكرين حديث غدير
1- طلحة بن عمير مىگويد: على- عليه السّلام- مردم را قسم داد به اينكه هر كس از پيامبر اين كلام را شنيده «من كنت مولاه فعلى مولاه …» بيايد و شهادت بدهد.
دوازده نفر از انصار شهادت دادند اما انس بن مالك حاضر بود، ولى شهادت نداد.
على- عليه السّلام- فرمود: «اى انس! چه چيزى مانع شد كه شهادت ندهى؟چون تو نيز آن سخن را شنيدهاى».
انس گفت: پير شدهام و يادم رفته است!!
حضرت فرمود: «خدايا! اگر دروغ مىگويد به مرض برص مبتلايش كن!».
طلحه مىگويد: به خدا او را ديدم كه به برص مبتلا شده بود
2-زيد بن ارقم مىگويد: على- عليه السّلام- در مسجد، مردم را قسم داد كه هر كس شنيد كه پيامبر فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه …» برخيزد و شهادت دهد.
دوازده نفر از كسانى كه در جنگ بدر حاضر بودند، شش نفر از جانب راست و شش نفر از جانب چپ، برخاستند و شهادت دادند.
زيد مىگويد: من نيز از كسانى بودم كه اين قضيه را شنيده بودم ولى آن را كتمان كردم و خدا چشمم را كور كرد، بخاطر اينكه شهادت نداده بودم. لذا پشيمان شده و استغفار مىكرد
3- جماعتى مىگويند: على- عليه السّلام- را در منبر ديدم كه مىفرمود: من بنده خدا و برادر فرستاده او هستم. و از پيامبر رحمت ارث بردم و با بانوى زنان بهشت، ازدواج كردم. و من سيّد الوصيين. و وصى آخرين پيامبر خدا هستم. اين را كسى ادعا نمىكند مگر اينكه بلايى به او برسد.
مردى كه با قيافهاى عبوس نشسته بود، گفت: همه مىتوانند اين را بگويند من بنده خدا و برادر فرستاده او هستم. از جايش برخاست كه حالش به هم خورد و خود را در مسجد مىكشيد. از نزديكان او پرسيدند آيا او قبل از اين، مبتلا به مرضى بوده است؟ آنها گفتند: خير
(جلوههاى اعجاز معصومين عليهم السلام،غلام حسن محرم ، ص 169)