برادربامحبت و وفادار
هر وقت سخن از وفاداری یاران می شود دل ها به کربلا می رود
وفای یاران امام حسین علیه السلام در طول تاریخ بی نظیر است .
اما همه یاران یک طرف و یک برادر با محبت طرف دیگر.
ولی حضرت عباس علیه السلام داشتن همه این صفات زیبا
را مدیون مادر است .
زنی که نهایت ادب را رعایت می کرد و به فرزندانش نیز آموخت .
زنی که از همسرش خواست تا او را فاطمه صدا نکند ،چرا که بچه های
امیرالمؤمنین به یاد مادر می افتند.
مادری که فرزندش را فدایی فرزندان زهرا سالم الله علیها می نامید .
مادری که وقتی شنید فرزندش ، عباس دوش به دوش برادر راه می رود
او را منع کرد و یادآوری کرد که او امام توست نباید دوش به دوش او
راه بروی ، کمی عقب تر راه برو.
و این مادر چه فرزند با ادبی داشت ،فرزندی در نهایت ادب
برادری که همیشه برادر خود را آقا صدا می زد
تا زمانی که زهرا سلام الله علیها او را پسرخود خواند.
برادری که برای برادرش ، امامش ، مولایش جان داد.
و چه زیبا حق برادری را به جا آورد.
روز ولادت برادربا معرفت فرزندان زهرا سلام الله علیهاست
ولادت پسر شیر خدا. ولادت پسر ام البنین
ولادت حضرت عباس علیه السلام بر همه شیعیان
مولا علی علیه السلام مبارک باد.
آرزوی ورود به کشتی نجات
سه سال پیش در چنین روز ها و ساعت هایی در سرزمینی بودم
که همیشه آرزوی رفتن به آن جا را داشتم جایی که
همه شیعیان آرزوی رفتن به آن جا را دارند
و چه روزهای زیبایی بود . روز ولادت امام حسین علیه السلام
و در کنار قبر مطهر ایشان چه لذتی داشت !!
هر چه از ازدحام جمعیت بگویم کم است .
آن روز اگر سوزنی را می انداختی به زمین نمی رسید.
حس عجیبی داشتم. هرگز باور نمی کردم روز ولادت آن جا باشم.
حالا هم که چند سال گذشته هنوز باور ندارم
ولی صحنه های زیبای آن جا را فراموش نمی کنم
در آن گرمای شدید همه به سوی حرم مطهر می رفتند .
همه می خواستند وارد کشتی نجات شوند .
دل ها پرواز می کرد و خود را به ضریح می چسباند
هر چند که جسم ها در آن ازدحام جمعیت اسیر شده بود.
هر کس زیر لب زمزمه ای داشت.یکی دعا می خواند،دیگری گریه
می کرد ،یکی دنیا را می خواست ودیگری برای آخرت می نالید و…
به یاد دارم که چقدر در آن لحظات زیبا آرزو داشتم که
در کنار حرم باشم اما حیف…
روز ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام زمان حرکت ما
به سمت ایران بود ولی به عنایت آقا یک روز دیگر ماندیم
و به قول مدیر کاروان آن روز مهمان ویژه آقا بودیم.
خیلی آرزو دارم که دوباره به آن سرزمین بروم
انشاالله قسمت همه دوستداران اهل بیت علیهم السلام شود
و من هم دوباره توفیق رفتن به کربلا را پیدا کنم
التماس دعا
اللهم الرزقنا فی الدنیا زیارت الحسین
و فی الاخرة شفاعت الحسین علیه السلام
ولادت باسعادت امام حسین علیه السلام مبارک باد
به خدا سوگند، اگر مرا بكشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطره ی خونم، نام مقدس خمینی را خواهید یافت.
به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سید محمد رضا سعیدی
مجاهد شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت 1308، چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حجت الاسلام سید احمد سعیدی، است. در دوران طفولیت، مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول تحصیل شد. ادبیات عرب را در مشهد آموخت و از دروس فقه و اصول، معارف استادان بزرگی، چون حاج شیخ كاظم دامغانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی استفاده كرد. به خاطر استعداد سرشاری كه داشت و زحمات فراوانی كه تحمل كرد، مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود. پس از ازدواج، عازم حوزه ی علیمه قم شد و در آن شهر در محضر آیت الله العظمی بروجردی« قدس سره» و امام خمینی« قدس سره» حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به مرحله ی استنباط و اجتهاد رسید.
آیت الله سعیدی ضمن ادامه ی تحصیل و تدریس طلاب، به مسافرت های تبلیغی نیز می رفت و در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به زندان افتاد. اما در اثر تلاش آیت الله العظمی برجرودی« قدس سره» از زندان آزاد شد.
پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم كویت برای تبلیغ اسلام، خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی شدند. این مأموریت و رسالت به آیت الله سعیدی واگذار شد.
با فرارسیدن سال 1341 و شكل گیری نهضت روحانیت، ایشان به همراه بسیاری دیگر از روحانیان، به گرد شمع وجود حضرت امام« قدس سره » پروانه وار به گردش در آمدند و در راه نیل به اهداف متعالی آن پیشوای بزرگ، از هیچ كوششی دریغ نورزیدند.
پس از آن كه، حركت روحانیت رشد یافت و در رأس همه، سخنان و اعلامیه های امام خمینی«قدس سره» در همه جا شور و هیجان و قیام و انقلاب به وجود آورد، رژیم شاه امام را دستگیر نمود و در پادگان عشرت آباد، زندانی كرد. شاگردان امام، حوزه های درسی را تعطیل. و در منزل مراجع تقلید تحصّن نمودند. این تحصّن با سخنرانی آیت الله سعیدی، پس از اقامه نماز جماعت همراه بود. آن سخنرانی و مشورت ها منجر به اتخاذ تصمیمی از جانب علما و فضلا و مراجع تقلید قم و سایر شهرستان ها، مبنی بر هجرت به سوی تهران و اعتراض همه جانبه، علیه دستگیری امام« قدس سره »شد و رژیم شاه به هراس افتاد و پس از مدتی امام را آزاد ساخت.
نهضت امام خمینی« قدس سره» راه پر مخاطره ای در پیش داشت و امام مصمم بود كه، تا پای جان از اسلام عزیز دفاع كند و از هیچ مانعی ترس و بیم به خود راه ندهد. آیت الله سعیدی از تصمیم و اراده ی راسخ امام «قدس سره» و قدرت عجیب و عظمت ایشان و توكل آن بزرگوار، نیرویی تازه گرفت و راه سراسر رنج ومبارزه و خطر را با میل و اشتیاق پیمود.
وی درباره دمیده شدن این روح امید و مبارزه در خود، ملاقاتی را كه با امام« قدس سره» داشته است را مؤثر دانسته و عامل اصلی معرفی می كند. و چنین می گوید:
«هنگام نماز مغرب و عشا به منزل امام رفتم، می خواستم با ایشان مذاكره كنم، امام آماده نماز بودند، وقتی منظورم را فهمید، اندكی نماز را به تأخیر انداخت. به عرض رساندم: آقا! طبق برداشتی كه من كرده ام، از این به بعد شما در مبارزات خود، یاوران كمتری خواهید داشت.»
امام فرمودند:
«سعیدی! چه می گویی؟! به خدا قسم، اگر تمام جن و انس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند، من چون این راه را حق یافته ام، از پای نخواهم نشست.»
مرحوم سعیدی پس از این دیدار و استماع سخنان جانبخش امام« قدس سره» می گوید:
«با شنیدن سخنان امام، چنان دلگرم شدم، كه روح تازه ای در وجودم دمیده شد و ایمان بیشتری به قیام و حركت امام پیدا كردم.»
پس از مراجعت از نجف با صلاحدید امام( ره) به امامت جماعت مسجد موسی بن جعفر «علیه السلام» در تهران برگزیده شد و این مسجد بود كه، به صورت سنگری برای مبارزه آن شهید سعید در آمد. جوانان به گرد او جمع شدند و در سایه فعالیت های علمی وی، از چشمه های معارف اسلامی، جرعه ها برگرفتند. تلاش های وی در این پایگاه هدایت و مبارزه، عبارت بود از: تفسیر قرآن كریم، سخنرانی های متعدد، كه بیشتر آن توسط خود او صورت می گرفت، ایجاد كتابخانه، دعوت سخنران از قم و …
افزون بر فعالیت هایی كه در مسجد داشت، برای گروهی از بانوان در منزل خویش، جلساتی تشكیل داد و به تدریس جامع المقدمات، سیوطی، مغنی و نیز، عروة الوثقی پرداخت كه این تلاش ها سبب شد، شاگردان او پس از مدتی با طی دوره های معارف اسلامی، به عنوان مبلّغه اسلامی، جلسات زنانه تشكیل دهند و به معرفی اسلام همّت گمارند.
از فعالیت های چشمگیر مرحوم سعیدی، ترجمه رساله امر به معروف و نهی از منكر امام «قدس سره »از كتاب تحریر الوسیله و چاپ و نشر آن در میان جوانان بود.
همچنین نوارهای امام« قدس سره» را با زحمت فراوان تهیه و تكثیر می كرد و هم او بود كه جزوه های درسی امام را در نجف، تحت عنوان «ولایت فقیه» چاپ و تكثیر كرد.
ساواك، او را ممنوع المنبر نمود، اما آیت الله سعیدی دست از فعالیت نكشید و دور از چشم ساواك به محل های دوردست و روستاهای اطراف تهران می رفت و به كار خویش ادامه می داد.
شهید در سال 1345، درباره ی جنایات اسراییل سخنرانی مهمی كرد و همین سخنرانی موجب دستگیری و زندانی شدن 61 روزه وی شد.
در اردیبهشت 1349، رژیم از سرمایه گذاران امریكایی دعوت به عمل آورد تا «به اصطلاح» در ایران سرمایه گذاری كنند و در واقع در یك حركت استعماری اقتصاد ایران را كاملاً در اختیار امریكایی ها قرار دهد. به دنبال این اقدام، علمای حوزه علمیه قم، در 11 اردیبهشت همان سال، با انتشار اطلاعیه ای، مردم را از این خطر بزرگ آگاه ساختند.
در این میان آیت الله سعیدی دست به فعالیت های شدید زد و با انتشار اعلامیه ای به زبان عربی، خطاب به علمای كشورهای اسلامی، آنها را دعوت به اعتراض و مخالفت نمود.
مجدداً او را دستگیر و در قزل قلعه زندانی، و تحت شدیدترین شكنجه ها، در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349، آن عالم مجاهد را به شهادت رساندند.
پیكر آن مرد بزرگ، فردای شهادتش تحویل فرزند ارشدش شد و به طور مخفیانه در وادی السلام قم به خاك سپرده شد.
پیام شهید در باره ی حضرت امام خمینی قدس سره
آیت الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی« قدس سره» داشت و در باره امام گفته بود:
«به خدا سوگند، اگر مرا بكشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطره ی خونم، نام مقدس خمینی را خواهید یافت.»
«حضرت امام شبیه ترین عالمان نسبت به ولی الله، امام زمان (عج) و آباء طاهرینش می باشد.»
«مرا بگیرید و به بند و حبس كشید، تا آن وقت از من سلب مسؤولیت شود، چه اگر آزاد باشم، فریاد می زنم، حقایق را می گویم و افشاگری می كنم. من این لباس را پوشیده ام و از بیت المال امرار معاش می كنم، كه پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم… . بنابراین باید فریاد بزنم و جز این چاره ای ندارم.»
روحش شاد وراهش پر رهرو باد
منبع : سایت تبیان
سالگرد شهادت شهید آیت الله سید محمد رضا سعیدی
را گرامی می داریم
بر سر جوی نشین و گذر عمر ببین
وقتی می خواهیم از گذر عمر بگوییم همه می گوییم :
بر سر جوی نشین و گذر عمر ببین
ولی هیچ وقت فکر کردیم ازاین عمری که به راحتی می رود بازخواستی می شویم یا نه ؟
من هم که دارم این چیز ها را می نویسم روایتی دیدم که من را به این فکر انداخت ،
وگرنه خود من هم گاهی وقت ها انتظار می کشم که یک روز به پایان رسد،
اصلاً غافلم از این که باید پاسخ لحظه لحظه آن را بدهم .
گاهی اوقات هم فرصت های زندگی را به راحتی هدر می دهم ،
فرصت هایی که می توان از آن ها بیشترین استفاده ها را کرد.
در روایتی از پیامبر صلی الله و علیه و آله نقل شده که فرمودند :
والّذی نفسی بیده؛ لا تزول قدم عبد یوم القیامة حتی یسأله الله اربع :
عن عمره فیم افناه ، و عن جسده فیم ابلاه ، و عن ماله مما اکتسبه ، و فیم انفقه ، و عن حبّنا اهل البیت
سوگند به خدایی که جانم در دست قدرت اوست ؛ روز قیامت قبل از آن که آدم قدم از قدمی بردارد مورد چهار سئوال قرار خواهد گرفت:
از عمرش که درچه راهی فانی نموده
از جسمش که در چه راهی آن را فرسوده کرده
از مالش که از چه راهی کسب کرده و در چه راهی مصرف نموده
از دوستی ما اهل بیت
(معجزات و مقامات عرفانی حضرت محمد (ص)، سید علی حسینی ، ص 72)
در این شب عزیز که شب مبعوث شدن پیامبر صلی الله و علیه و آله است از خدا بخواهیم :
الهی ! به ساعت های عمر ما برکت بده و به ما توفیق بده که از لحظات عمرمان برای خدمت به اسلام و مسلمین استفاده کنیم .
الهی ! جسمم را وسیله ای برای رسیدن به رضای خودت قرار ده .
الهی ! روزی ما را از حلال قرار ده و وسیله کسب آن را فراهم کن.
الهی ! محبت پیامبرت (ص) و علی علیه السلام و آلش را در دل ما قرار ده
الهی ! ما را از اهل بیت علیهم السلام دور نگردان.
عید مبعث بر همه مسمانان جهان مبارک باد !
طلاب با دقت بخوانند !!/ ارشاد امام خمینی (ره)
دنبال مطلبی می گشتم که به عنوان نصیحتی از امام خمینی (ره) به طلاب بنویسم ،
دیوان امام خمینی (ره ) را ورق می زدم که چشمم به این شعر زیبا افتاد ،
وقتی آن را خواندم دیدم برای ما بهترین نصیحت است .
امیدوارم بتوانیم از فرصت های عمر بهترین استفاده ها را بکنیم
و در پیری حسرت نخوریم که جوانی را بی هیچ حاصلی از دست داده ایم .
و همچنین علومی که می آموزیم برای ما حجابی نشود که ما را از بندگی خداوند دور کند.
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مرغم درون آتش و ماهی درون آب
حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی
پیری رسید وقت بطالت پس از شباب
از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد
کی می توان رسید به دریا ازاین سراب ؟
هر چه فراگرفتم و هر چه ورق زدم
چیزی نبود و غیر حجابی ، پس از حجاب
هان ای عزیز ! فصل جوانی به هوش باش
در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب
این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند
در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب
ما عیب و نقص خویش و کمال و جمال غیر
پنهان نموده ایم چو پیری پس خضاب
دم در نیار و دفتر بیهوده پاره کن
تا کی کلام بیهده ، گفتار ناصواب ؟
( شرح و تفسیر و موضوع بندی دیوان امام خمینی (ره) ، قادر فاضلی ، ص 44)