آرزوی ورود به کشتی نجات
سه سال پیش در چنین روز ها و ساعت هایی در سرزمینی بودم
که همیشه آرزوی رفتن به آن جا را داشتم جایی که
همه شیعیان آرزوی رفتن به آن جا را دارند
و چه روزهای زیبایی بود . روز ولادت امام حسین علیه السلام
و در کنار قبر مطهر ایشان چه لذتی داشت !!
هر چه از ازدحام جمعیت بگویم کم است .
آن روز اگر سوزنی را می انداختی به زمین نمی رسید.
حس عجیبی داشتم. هرگز باور نمی کردم روز ولادت آن جا باشم.
حالا هم که چند سال گذشته هنوز باور ندارم
ولی صحنه های زیبای آن جا را فراموش نمی کنم
در آن گرمای شدید همه به سوی حرم مطهر می رفتند .
همه می خواستند وارد کشتی نجات شوند .
دل ها پرواز می کرد و خود را به ضریح می چسباند
هر چند که جسم ها در آن ازدحام جمعیت اسیر شده بود.
هر کس زیر لب زمزمه ای داشت.یکی دعا می خواند،دیگری گریه
می کرد ،یکی دنیا را می خواست ودیگری برای آخرت می نالید و…
به یاد دارم که چقدر در آن لحظات زیبا آرزو داشتم که
در کنار حرم باشم اما حیف…
روز ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام زمان حرکت ما
به سمت ایران بود ولی به عنایت آقا یک روز دیگر ماندیم
و به قول مدیر کاروان آن روز مهمان ویژه آقا بودیم.
خیلی آرزو دارم که دوباره به آن سرزمین بروم
انشاالله قسمت همه دوستداران اهل بیت علیهم السلام شود
و من هم دوباره توفیق رفتن به کربلا را پیدا کنم
التماس دعا
اللهم الرزقنا فی الدنیا زیارت الحسین
و فی الاخرة شفاعت الحسین علیه السلام
ولادت باسعادت امام حسین علیه السلام مبارک باد