• تماس  
  • خانه 

دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند

02 آذر 1394 توسط مرادی

 


سفیر حسین علیه السلام


دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند

تا مرا در به در و غرق تأثّر کردند

کی گذارم که شود نقشه ی آنان عملی

گرچه بسیار درین باره تدبّر کردند

می‌کنم زیر و زبر دولت پوشالیشان

تا که بر عکس شود آنچه تصوّر کردند

من سفیرم که فرستاده مرا ثار الله

از ره جهل به من فخر و تکبّر کردند

گفته ی ما، همه احکام خدا بود و رسول

حرف حق را نشنیدند و تمسخر کردند

میهمان را که به زنجیر گران مي‌بندد؟

شامیان خوب پذیرایی در خور کردند

چون که غربت زده و خاک نشینم دیدند

با زر و زیور شان، ناز و تفاخر کردند

پیش چشم من غارت زده، همسالانم

زینت گوش خود آویزه ای از در کردند

آستین کرده ام از شرم، حجاب رویم

پیش آنان که به سر، معجر و چادر کردند

دست در دست پدر، گشته تماشاگر من

چشمم از غصه پر از اشک تحسّر کردند

لحظه ای داغ عزیزان، نرود از یادم

خوب، از غصه، دل کوچک من پر کردند

همه آسوده بخفتند به کاشانه خویش

بستر از خاکم و بالین من آجر کردند

ای خوش آنان که حسان یار عدالت گشتند

یا به اهل ستم اظهار تنفّر کردند


شاعر:حبیب چایچیان

 

 7 نظر

سرگذشت اسرا، در مجلس ابن زياد

19 آبان 1393 توسط مرادی

 

وقتى خواهران و زنان و بچه‏ هاى [حسين عليه السّلام‏] بر عبيد الله بن زياد وارد شدند، زينب دختر فاطمه [بنت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‏] با لباس بسيار كهنه و به صورت ناشناس در ميان حلقه كنيزانش نشست

عبيد الله بن زياد گفت: اين زنى كه نشسته كيست؟

[زينب‏] با او تكلّم نكرد. سه بار [اين جمله‏] را گفت: و هيچ بار [زينب‏] با او تكلم نكرد.

تا اينكه برخى از كنيزان [زينب‏] گفتند: اين زن، زينب دختر فاطمه است!

عبيد الله گفت: سپاس خدايى را كه شما را رسوا كرده، به قتل رساند و دعوتتان را نافرجام گردانيد!

[زينب [س‏]] فرمود: سپاس خداى را كه بواسطه [جدّمان‏] محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را گرامى داشته و تطهير نموده است، اين طور نيست كه تو مى‏ گويى، تنها فاسق است كه رسوا مى‏ شود و فاجر است كه دروغگويى‏ اش برملا مى‏ گردد.

[عبيد الله‏] گفت: ديدى خدا با خاندانت چه كرد؟!

[زينب‏] فرمود: اينها كشته شدن بر ايشان مقدّر شده بود لذا به سوى قتلگاه خويش رفتند، بزودى خدا شما و آنان را جمع خواهد كرد و آنان در پيشگاه خدا احتجاج كرده، دادخواهى مى‏ نمايند!

ابن زياد غضبناك شده، برافروخت و گفت: خداوند جان و دل مرا از [شر برادر] طغيانگر تو و عصيانگران و گردنكشان خاندانت شفا بخشيد!

[زينب [س‏]] گريست و سپس فرمود: قسم بجانم كه بزرگ [خاندانم‏] را كشته‏ اى، و خانواده‏ ام را نابود كرده ‏اى و برگ و ريشه‏ ام را از بن بريدى و اصل و فرعم را از بين بردى! اگر اينها تو را شفا مى‏ دهد [بدان كه‏] به مرادت رسيده‏ اى!

عبيد الله گفت: اين زن قافيه‏ گوست، قسم بجانم پدرت نيز شاعرى سجع‏گو بوده است!

[زينب [س‏]] فرمود: زن كجا و قافيه‏ بندى كجا؟! من در پى چيز ديگرى غير از سجع‏ گويى هستم، اين آه دل من است كه بر زبانم جارى مى ‏شود!

[آنگاه ابن زياد] به علىّ بن الحسين نگاه كرد و گفت: اسمت چيست؟

فرمود: من علىّ بن الحسين هستم!

گفت: مگر نه اين است كه خداى على بن الحسين را كشته است؟!

[امام سجاد عليه السّلام‏] سكوت كرد.

ابن زياد گفت: چه شده؟! چرا سخن نمى‏ گويى؟!

[حضرت سجاد عليه السّلام‏] فرمود: برادرى داشتم كه او هم علىّ خوانده مى ‏شد، و مردم او را كشتند!

[ابن زياد] گفت: خدا او را كشته است!

[ديگر بار نيز] على [بن حسين عليه السّلام‏] سكوت كرد.

[ابن زياد] گفت: چه شده چرا صحبت نمى‏ كنى؟!

فرمود: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» «خدا جانها را هنگام مرگشان مى‏ گيرد»  «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» «هيچ نفسى جز به إذن خدا نمى‏ ميرد.»

[ابن زياد] گفت: و الله تو از آنهايى! [سپس به مرّي بن معاذ أحمرى گفت:] واى بر تو، بكش او را!

[در اين هنگام‏] عمّه‏ اش زينب او را در آغوش كشيد و گفت: آى ابن زياد! دست از ما بردار! آيا هنوز از خونهايمان سيراب نشده‏ اى!؟ آيا كسى از ما را باقى گذارده‏اى؟!

[آنگاه‏] با علاقه [سجاد عليه السّلام‏] را در آغوش گرفت [و خطاب به ابن زياد] فرمود: از تو مى ‏خواهم [تو را] بخدا- اگر مؤمن هستى- اگر مى‏ خواهى او را بكشى مرا هم با او بكش!

على [بن حسين خطاب به ابن زياد] فرياد زد: اگر ميان تو و اين [زنها] خويشاوندى   و پيوندى است همراهشان شخص باتقوايى بفرست تا رفتار و مصاحبت اسلامى با آنان داشته باشد.

ابن زياد به آن دو [زينب و على بن حسين عليه السّلام‏] نگريست

و گفت: شگفت از آثار خويشاوندى و رحم! و اللّه كه زينب دوست دارد كه اگر من [برادرزاده ‏اش‏] را كشتم او را هم با [برادرزاده‏اش‏] بكشم!

[آنگاه به مأمورانش‏] گفت: اين نوجوان را رها كنيد!   سپس عبيد الله بن زياد سر حسين [عليه السّلام را بر نيزه‏اى‏] نصب كرد و دستور داد تا در كوفه گردانده شد!

 

(نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا  ، ابومخنف کوفی ، ترجمه وقعة الطف، ص: 197)

 


 2 نظر

كربلا ثابت كرد كودك مى‏تواند مبارزه كند، مى‏شود زن شهيد بدهد و خودش را نبازد. مى‏شود بچه را كتك بزنند و از پا در نيايد.

04 بهمن 1392 توسط مرادی

 

امام حسين هنوز به كربلا نرسيده، يك برخورد با عمروبن

قيس دارد. عمروبن قيس در راه به امام حسين مى‏رسد و

امام حسين او را دعوت مى‏كند، مى‏گويد: من فرزند زياد

دارم، نزد مردم اموالى دارم و خلاصه هر چه امام او را دعوت

مى‏كند، بهانه‏ ى زندگى و دنيايش را مى‏گيرد. من نمى‏ توانم

بيايم. اولين مطلب اين كه وقتى انسان مى‏گويد: نمى‏ توانم،

خيلى وقت‏ ها آدم فكر مى‏كند، كارى را نمى‏تواند بكند، اما

بعد مى‏بيند كه مى‏تواند.

به زن مى‏گويى: واجب الحج هستى، بايد به مكه بروى.

مى‏گويد: من چطور مى‏توانم اين بچه‏هاى كوچك را رها كنم؟

بعد همين خانم قهر مى‏كند و مى‏بينى دو ماه رفت و بچه هايش

را رها كرد. يا مثلًا فرض كنيد به بازارى مى‏گوييم: آقا به مكه برو!

مى‏گويد: آقا من گرفتارم .  فرض كنيد، چك و سفته و فلان،

حادثه‏اى برايش پيش مى‏آيد و مى‏بينى مدت‏ها در بازار مغازه‏اش

تعطيل است. يا وقتى به او مى‏گوييم: آقا حساب مالت را بكن.

از طبقه‏ى محروم اگر حقى در زندگى تو هست، آن را بده.

مى‏گويد: آقا نمى‏شود، حسابش مشكل است. سخت است،

فلان و بهمان است. اما اگر همين آقا چيزى را گم كند، تمام

زندگى و حساب و كتابش را زير و رو مى‏كند. به خود ما اگر

بگويند: بدو!  مى‏گوييم: من 2 كيلومتر بيش‏تر نمى‏توانم بدوم.

اما اگر يك گرگ ما را دنبال كند، 40 كيلومترمى دويم.


ما اول خيال مى‏كنيم نمى‏ شود، خيال مى‏كردند با رژيم يزيد

نمى‏شود مبارزه كرد. امام حسين ثابت كرد كه حتى بچه‏ ى

شش ماهه هم مى‏تواند با رژيم در بيفتد. خيال مى‏كردند اگر

انسان شهيد بدهد، تضعيف مى‏شود. ماجراى امام حسين

ثابت كرد، زينب كبرى شهيد داد ولى روحيه‏ اش تضعيف نشد.

خيال مى‏كنند تحقير مى‏تواند سرنوشت انسان را عوض كند،

بچه‏ هاى كوچك امام حسين را، يكى دو تايى كه مانده بودند،

به جلسه‏ ى يزيد بردند. يزيد به پسرامام حسين گفت:

تو زرنگ ترى يا پسر من؟

پسر امام حسين گفت: يك شمشير بده تا به تو بگويم. وقتى

چنين چيزى را مى‏پرسد، بچه‏ى داغ ديده مى‏گويد: احوالت

چطور است؟

جواب مى‏دهد: خدا را شكر، الحمدلله.

مى‏گويد: ديدى مابه عزت رسيديم.

جواب مى‏دهد: نخير، عزيز ما هستيم، صبر كن ظهر بشود تا

ببينى در اذان بعد از اشهد ان لا اله الا الله چه مى‏گويند.

مى‏گويند «اشهد ان محمداً رسول الله» ظهر معلوم مى‏شود،

چه كسى عزيز است. يعنى كربلا ماجرايى است كه ثابت كرد

عزيز كيست؟

به امام سجاد گفتند: تو عزيزى يا ذليل؟

گفت: صبر كن ظهر بشود تا به تو بگوييم عزيز كيست. كربلا ثابت

كرد كودك مى‏تواند مبارزه كند، مى‏شود زن شهيد بدهد و خودش

را نبازد. مى‏شود بچه را كتك بزنند و از پا در نيايد.

 

(برنامه درسهايى از قرآن، سال 60 )

 


 1 نظر

خطبه پرشور حضرت زينب عليها السلام در كوفه

14 آذر 1392 توسط مرادی


وقتى كه نگاه اهل كوفه به اسيران مظلوم افتاد ناله و گريه كردند، امام سجّاد عليه السّلام به آنها رو كرد و فرمود :أتنوحون و تبكون من اجلنا؟ فمن الّذى قتلنا؟،
آيا شما به حال ما نوحه مى‏كنيد و مى‏گرييد، پس چه كسى ما را كشت؟
بشير بن حزيم اسدى مى‏گويد: در آن روز زينب عليها السلام دختر امام على عليه السّلام را مشاهده كردم؛
فلم ار خفرة قطّ انطق منها، كأنّها تفرغ عن لسان امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب و قد اومأت الى النّاس ان اسكتوا، فارتدّت الانفاس و سكنت الاجراس،
تا آن روز بانوى پوشيده و نجيبى را مانند زينب عليها السلام هرگز نديده بودم، كه از او شيواتر سخن بگويد، گويى سخنانش از زبان حضرت على عليه السّلام فرو مى‏باريد، به مردم اشاره كرد كه ساكت باشيد، نفسها در سينه‏ها حبس شد، زنگها كه در گردن اسبها و استرها بود از حركت ايستاد.


متن خطبه حضرت زينب عليها السلام


الحمد للَّه و الصّلوة على جدّى محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم و آله الطّيّبين الاخيار.
امّا بعد يا اهل الختل و الغدر و الخذل ا تبكون؟! فلا رقأت العبرة و لا هدأت الرّنّة انّما مثلكم كمثل الّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ الا و هل فيكم الّا الصّلف و النّظف، و الصّدر الشّنف و ملق الاماء و غمز الاعداء؟ او كمرعى على دمنة او كفضّة على ملحودة، الا ساء ما قدّمت لكم انفسكم أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عليكم، و في العذاب انتم خالدون أ تبكون و تنتحبون، اى و اللَّه فابكوا كثيرا، و اضحكوا قليلا، فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسل بعدها ابدا، و انّى ترحضوها قتل سليل خاتم النّبوّة، و معدن الرّسالة، و سيّد شباب اهل الجنّة، و ملاذ خيرتكم و مفزع نازلتكم و منار حجّتكم و مدرة سنّتكم الا ساء ما تزرون، و بعدا لكم و سحقا، فلقد خاب السّعى و تبّت الايدى، و خسرت الصّفقة و بؤتم بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عليكم الذّلّة و المسكنة. ويلكم يا اهل الكوفة أ تدرون اىّ كبد لرسول اللَّه فريتم، و اىّ كريمة له ابرزتم، و اىّ دم له سفكتم، و اىّ حرمة له انتهكتم، و لقد جئتم بها صلعاء عنقاء سواء فقماء [و في بعضها: خرقاء شوهاء] كطلاع الارض، او ملاء السّماء، افعجبتم ان تمطر السّماء دما، و لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى‏، و انتم لا تنصرون و لا يستخفنّكم المهل، فانّه لا يحفزه البدار، و لا يخاف فوت الثّار، و انّ ربّكم لبالمرصاد،


حمد و سپاس مخصوص خدا است، و درود بر پدرم محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم و فرزندان پاك و برگزيده او باد.
امّا بعد: اى مردم كوفه! اى نيرنگبازان، بى‏وفايان و پراكندگان! آيا به حال ما گريه مى‏كنيد، اشكتان خشك مباد، و ناله شما فرو ننشيند، مثل شما مثل آن زنى است كه رشته‏هاى خود را پس از تابيدن باز مى‏كرد، چه فضيلتى در شما هست؟ لاف و گزاف، آلودگى و سينه‏هاى پركينه، در ظاهر همانند كنيز چاپلوس، و در باطن همانند دشمنان سخن‏چين، يا مانند سبزى‏ها هستيد كه در لجنزارها روييده، و يا نقره‏اى كه با آن قبر مرده را بيارايند، بدانيد كه براى آخرت خود كردار زشتى از پيش فرستاديد كه به خشم خداوند گرفتار، و در عذاب جاويد خواهيد ماند آيا گريه مى‏كنيد؟ و فرياد گريه سر مى‏دهيد؟ آرى به خدا سوگند بايد زياد بگرييد و كمتر بخنديد، كه دامن خود را به عار و ننگ‏آلوده نموده‏ايد كه هرگز نمى‏توانيد آن را بشوييد؟ خون سرور جوانان اهل بهشت و پناه نيكان شما و گريزگاه پيش آمدهاى ناگوار شما، و جايگاه رفيع حجّت شما و بزرگ و رهبر قوانين شما را ريخته‏اند
اى مردم كوفه! بدانيد كار زشتى را انجام مى‏دهيد، از رحمت خدا دور باشيد و نابود گرديد كه كوششهاى شما به هدر رفت و دستهاى شما از كار بريده شد، و در سوداى خود زيان ديديد و گرفتار خشم خدا گشتيد، و سكّه خوارى و بدبختى به نام شما زده شد .
واى بر شما اى اهل كوفه! آيا مى‏دانيد كه چه جگرى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم را بريديد؟ و چه افراد پوشيده به حجاب را از حرمش بيرون كشيديد، و چه خونى را از او ريختيد، و چه احترامى را از او هتك كرديد؟ قطعا كارى بس هولناك، زشت، سخت، ناروا، خشونت‏بار و شرم‏آور به لبريزى سراسر زمين، و گنجايش آسمان انجام داديد .آيا براى شما شگفت‏آور است كه آسمان در اين ماجرا خون ببارد؟
همانا شكنجه و عذاب جهان آخرت، ننگين‏تر خواهد بود، و كسى شما را يارى نكند و از مهلتى كه به شما داده شده استفاده نخواهيد كرد، كه پيشى گرفتن شما، خدا را شتابزده نمى‏كند، و او از فوت (انتقام) نمى‏هراسد، همانا كه پروردگار شما در كمينگاه است.

 

راوى گويد: سوگند به خدا مردم كوفه را حيران و بهت‏زده ديدم گريه مى‏كردند، و از حيرت انگشت خود را با دندان مى‏گزيدند.
پيرمردى را گريان ديدم در كنارم ايستاده، آنقدر گريست كه ريشش خيس شد، و در حال گريه خطاب به خاندان نبوّت مى‏گفت: «پدر و مادرم به فداى شما، پيران شما برتر از پيران ديگر، و جوانانتان بهتر از جوانان ديگر، و زنانتان برتر از زنان ديگر، و نسل شما بهتر از نسلهاى ديگر هستند كه نه خوار مى‏گردند و نه شكست‏پذير مى‏شوند.»

 


(غم نامه كربلا،محمد محمدی اشتهاری ، ص170)

 1 نظر

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • دختری که ماه را دزدید
  • نویسنده محمدی
  • avije danesh
  • بانو سین
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس