سرنوشت قاتل باقی مانده از کربلا
يعقوب بن سليمان مى گويد: شبى با چند تن از دوستان گفت
و گويى داشتيم.
سخن از شهادت حسين (ع) به ميان آمد. يكى از آن ميان گفت:
هيچ يك از كسانى كه دامنشان به خون حسين (ع) آلوده شد
باقى نماند مگر اينكه در مورد فرزند و مال و جانش به بلايى گرفتار
شد. پيرمردى در آنجا بود، سوگند ياد كرد كه من از جمله كسانى
بودم كه در قتل حسين (ع) شركت كردم و تاكنون هيچ گونه آسيبى
نديده ام كه موجب ناراحتى من باشد. حاضران همه بر او خشم
گرفتند. در اين ميان چراغ كه با نفت مى سوخت خراب شد. پيرمرد
برخاست كه آن را اصلاح كند، آتش به انگشت او رسيد. خواست آن
را با پف كردن خاموش كند آتش ريش او را فرا گرفت. بيرون دويد كه
آن را با آب خاموش كند. خود را در نهر آب انداخت، ولى آتش بالاى
سرش شعله ور شد و هر گاه سر از آب بيرون مى كرد او را مى سوزانيد،
و پيوسته در اين حال بود تا هلاك شد. خدا او را لعنت كند.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ،محمد بن علی ابن بابویه ،ترجمه انصارى، ص: 425