دلنوشته /همه ما زیاد در مورد بقیع شنیده ایم ، اما شنیدن کی بود مانند دیدن ...
همه ما زیاد در مورد بقیع شنیده ایم ، اما شنیدن کی بود مانند دیدن …
وقتی یه عکسی در مورد بقیع می بینیم خیلی دلمون می سوزه ، با خودمون می گیم مگه می شه قبر چهار امام بزرگوار ما این جوری بدون گنبد و بارگاه باشه .
می دونید کی این غصه چندین برابر می شه ؟
وقتی مدینه برید و به خاطر زن بودنتون اجازه ندن حتی از راه دور نیم نگاهی به قبور مطهر بندازید .
وقتی برای دیدن قبرستان بقیع مجبور بشید برید پشت دیوارهای بلندی بایستید ، پاتون رو روی پله اونجا بگذارید تا فقط قبرستان را ببینید نه قبور ائمه
وقتی که پشت این دیوار میرید و می بینید بیشترین تعداد دست فروش ها اونجا نشستند ، دارند فریاد می زنند و جنس می فروشند و ما آدم های غافل بی توجه به مکان در حال خرید اجناس هستیم که این جا از جاهای دیگه ارزونتره
وقتی که نگاهتون به قبرستان می افته و می بینید که عکس ها و فیلم ها اصلاً قادر به توصیف غربت این مکان شریف نیست
وقتی که نگاهتون به قبرستان می افته و می بینید یه سرباز داره جلوی روتون تو قبرستان قدم می زنه
هر چی از غربت بقیع بگم باز هم کمه .
به قدری نگاه به قبرستان بقیع دلم رو آتیش زد که دیگه نتونستم برای بار دوم اونجا برم و نگاه کنم . هنوز اون صحنه جلوی چشممه . اون قبرهای خاکی که فقط یه تیکه سنگ نشونشه.
چقدر دلمون می سوزه که قبر های مردم عادی تو کشور ما سنگ قبر داره ، نام و نشون داره ، گاهی بعضی از اون ها سایه بون داره ، اما بقیع …
خدایا ! کی مهدی زهرا (ع) می آد تا غربت بقیع تموم بشه ؟
خدایا ! کی مهدی زهرا(ع) می آد تا قبر مادرش رو به ما نشون بده ؟
می دونید ذکر همه تو مدینه چی بود ؟
یا فاطمه من عقده دل وانکردم
گشتم ولی قبر تو را پیدا نکرد
در انتظارم مهدی(عج) بیاید
تا تربتت را پیدا نماید