در سحرگاه هفدهم ربيع الاول، شبستان خانه آمنه به بركت وجود انسانى كامل درخششى عجيب داشت.
در سحرگاه هفدهم ربيع الاول، شبستان خانه آمنه به بركت
وجود انسانى كامل درخششى عجيب داشت. ولادت پيامبر
اكرم (ص) مصادف گشت با بروز حوادثى مهم تا جهان خاموش
بشريت و وجدانهاى غافل به پيدايش چنين اتفاقى مهم واقف
گردند. در آن شب پر ستاره چهارده كنگره از كاخ انوشيروان
فرو ريخت و آتشكده هزار ساله فارس به خاموشى گراييد و
پيامد آن درياچه ساوه رو به خشكى نهاد.
دامان زنى پارسا به نام حليمه سعديه و زندگى در ميان صحرا
ضمن آنكه باعث رشد و چابكى و فصاحت وى گرديد، به نوبه
خود بركت و خرمى را نيز براى قبيله بنى سعد به دنبال داشت.
در ششمين سال حيات پيامبر آمنه براى ديدار با بستگان خود
و زيارت قبر عبدالله همسرش مكه را به قصد مدينه ترك مىگويد
اما تقدير الهى براى او چنين رقم خورد تا در محله ابواء به ديدار
معبودش شتابد.
مقام رفيع پيامبر (ص) از همان كودكى مورد تائيد دوست و دشمن
قرار گرفت.
او از سوى عبدالمطلب بزرگ قريش و ابوطالب مورد احترام ويژه
قرار داشت.
هنگامي كه رسول خدا هفت ساله بود روزى يهود كه در كتاب خود
خوانده بودند كه پيامبر از مال حرام و شبههناك اجتناب مىورزد،
تصميم گرفتند كه وى را بيازمايند، بدين منظور ابتدا مرغى را كه
ربوده بودند براى ابوطالب فرستادند همگى بدون اطلاع از آن تناول
كردند امّا پيامبر از آن بهره نجست و در پاسخ سؤال كنندگان فرمود
كه اين لقمهاى حرام است. بار ديگر يهود مرغى از همسايه را با اين
فرض كه بعدا پولش را خواهند پرداخت، براى پيامبر فرستادند اما اين
بار نيز حضرت بدان لب نزدند و فرمودند اين خوراكى شبههناك است.
(داستان پيامبران يا قصههاي قرآن از آدم تا خاتم، ص: 675)