حكمت آفرينش درخت و گياه
در آفرينش درختان و گياهان نظاره كن، از آنجا كه درخت نيز بسان حيوان همواره به غذا محتاج است، از طرفى مانند حيوان دهان و حركت ندارد كه غذا را بگيرد، ريشه هاى آن در دل زمين فرو رفته تا غذا را [گاه از اعماق زمين] بگيرد و به شاخ و برگ و ميوه رساند. پس «زمين» مانند مادر پرورش دهنده آن است و «ريشه ها» چون دهان آن است كه با آنها غذا را از زمين مى گيرد چنان كه حيوانات، كودكان خود را شير مى دهند. نم ىنگرى كه چگونه پايه ها و ستون هاى خيمه از هر سو با طناب بسته شده تا بر پاى ايستد، نقش زمين نگردد و يا كج نباشد. گياه نيز چنين است، تمام آنها ريشه هاى خود را در دل زمين به هر جانبى دوانيده اند تا آن را پايدار و استوار و ايستاده نگاه دارند. اگر ريشه نبود چگونه يك نخل تنومند و بلند و صنوبر و چنار بزرگ و تناور در توفان هاى سهمگين بر پاى مى ايستادند؟
به حكمت آفرينشگر جلّ و علا بنگر كه چگونه بر حكمت كار مردم پيشى گرفته و اينان در پايدارى خيمه ها از آن بهره گرفتند، در حالى كه اين حكمت و چاره پيش از آنان در آفرينش درخت جارى شده است؛ زيرا آفرينش درخت پيش از بپاداشتن خيمه است. نمى بينى كه پايه و ستون خيمه ها از چوب درختان است، پس صناعت مردم از كار آفرينش گرفته شده است.
منبع : کتاب : شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل) مترجم: نجف على ميرزايى، نوشته : مفضل بن عمر، ص 143.