باور کنیم که خدا مهربون تر از مادره
مدت زمانیه یه سئوالی بد جوری ذهنم رو مشغول کرده . دلم گرفته ،چرا ما تو زندگی ، نداشته هامون رو بیشتر از داشته هامون می بینیم ؟ همه ما همینطور هستیم . شاید یکی مثل من بگه نه !! ولی حقیقت همینه . به قول معروف همیشه نیمه خالی لیوان رو می بینیم. فکر می کنیم مشکلات ما حل شدنی نیست ولی همه ما بارها دیدیم که اتفاق ها اصلاً اون طور که فکر می کنیم پیش نمی آد. نمی گم پایان همه اتفاقات شیرینه ولی معمولاً گذر زمان نشون می ده که اون نتیجه به سود ما بوده .
من هم تا مدتی پیش این طور فکر نمی کردم . یه حاجتی داشتم که برام دست نایافتنی شده بود ، ولی یه روز آقای اخوان که انشاالله همیشه سالم و موفق باشند تو سخنرانیشون یه حرفی زدند که بهتره بگم یه جواهر بود از اون روز نظر من به همه چیز و همه اتفاقات عوض شد ایشون فرمودند : ما مثل بچه کوچیکی هستیم که سرما خورده و با مادرش به بازار می ره ، این بچه از مادر بستنی می خواد ولی هر چی گریه کنه ، خود بزنه و یا هر کاری کنه ، مادر براش بستنی نمی خره چون به صلاح اون نیست و بچه صلاح خودش رو نمی دونه در حالی که در ظاهر قضیه بچه فکر می کنه مادر بهش توجهی نداره و یا اون رو دوست نداره .
اگه کسی به همین بچه یه بستنی هم بده مادر بستنی رو از بچه می گیره. همین مادر مهربون بچه مریضش رو با این که سخته ، با کمال میل دکتر می بره و اگه دکتر آمپول داد با این که می دونه بچه می ترسه و درد داره برای تزریق آمپول اقدام می کنه شاید خود مادر بیشتر درد بکشه ولی به خاطر سلامت بچه این کار رو می کنه
ماجرای ما هم تو زندگی هامون همینه . مسلماً خدا از مادر مهربون تره باید این رو باور کنیم .ما آدما نمی دونیم چه چیزی به نفع ما و چه چیزی به ضرر ما هست گاهی اوقات چیزی رو از خدا می خواهیم که اصلاً به سود ما نیست و گاهی هم چیزی رو داریم که داشتن اون به نفع ما نیست وخدا با این که می دونه ما ناراحت می شیم اون چیز رو از ما می گیره و ما رو مداوا می کنه هر چند که ما بی صبری کنیم و از درد و رنج روزگار بنالیم .
خدایا ! خودت کمکمون کن که تو سختی های زندگی یادمون نره که ما رو دوست داری.اگه تو رو یادمون نره این قدر مشکلاتمون رو بزرگ نمی بییم.
خدایا !خودت کمکمون کن!!!