بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام حجر بن عدی از یاران امام حسن علیه السلام بود . بعد از شنیدن خبر صلح امام حسن علیه السلام با معاویه ، خیلی ناراحت شد و به خدمت امام علیه السلام رسید و از ایشان پرسید :چرا با معاویه صلح کردید؟
امام حسن علیه السلام در پاسخ به او فرمودند : اگر من نیرو هایی مثل تو داشتم هرگز صلح را امضا نمی کردم .
به تعبیر امروز اگر ما تعدادی بسیجی داشتیم صلح نمی کردیم .
این ماجرا دو جهت دارد ؛ اول این که مظلومیت امام حسن علیه السلام را نشان می دهد ، عده ای به خاطر چول و مال دنیا امام علیه السلام یعنی امام زمانشان را تنها گذاشتند .
خداوند این امتحانات را برای ما نیاورد خیلی سخت است ، ظاهراً می گوییم ما گرفتار نمی شویم ، این ها امتحانات سختی است مثلاً زنان ما برای این که شغل خوبی به دست آورند حجاب را کنار می گذارند ؛ کم کم همه اعتقاداتمان را کنار می گذاریم.
عده ای می گویند ما منافع خودمان را حفظ کنیم امام زمان( عج ) می آید و دین خدا را حفظ می کند . وقتی در زمان حضور امام علیه السلام مردم وفادار نبودند در زمان غیبت بسیار سخت است. باید مواظب باشیم گاهی اوقات به خاطر پول همه چیز را کنار می گذاریم .
جهت دوم ماجرا عظمت حجر بن عدی است .
حجر را با زنجیر بستند و نزد معاویه بردند ، او نزد معاویه به حمایت امام علی علیه السلام پرداخت و با معاویه گفتگو کرد . معاویه دستور داد که او را ببرید و گردن بزنید .
وقتی او را برای جدا کردن سر از بدن می بردند گفت: یک خواسته دارم . گفتند : بگو . گفت : می خواهم دو رکعت نماز بخوانم .
دستانش را باز کردند و به سرعت دو رکعت نماز خواند و بعد به آن ها گفت :من این گونه نماز نمی خوانم ولی سریع خواندم تا نگویید می ترسم . سپس وصیت کرد و گفت :مرا با زنجیر و خون تنم دفن کنید تا در روز قیامت جلوی راه معاویه را بگیرم .
الان در ماجرای نبش قبر این بزرگوار آمده که قبر او را شکافتند و پیکرش را ربودند .
نکته قابل توجه این که اولاً هیچ کس اجازه نبش قبر مسلمان را ندارد و این یک حکم شرعی است .
ثانیاً از شهادت حجر حدود 1400 سال می گذرد و این جمله که ” پیکر او را ربودند ” نشان می دهد که بعد از این همه سال پیکر باقی مانه بوده و این خود نشانه عظمت و بزرگی جناب حجر بن عدی است .
( گزیده ای از سخنان حاج آقا اخوان در جمع طلاب )