نکته ای از یک حکایت / در زندگی از نیاز های اصلی غافل نشویم .
خانمی یک طوطی خرید . اما روز بعد آن را به مغازه پرنده فروش برگرداند. او به صاحب مغازه گفت : این پرنده صحبت نمی کند .
صاحب مغازه گفت : آیا در قفسش آینه ای است ؟ طوطی ها عاشق آینه هستند . آن ها تصویرشان را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند .
آن خانم یک آینه خرید و رفت . روز بعد آن خانم برگشت . طوطی هنوز صحبت نمی کرد .
صاحب مغازه پرسید : نردبان چه؟ آیا در قفسش نردبان است ؟ طوطی ها عاشق نردبان هستند .
آن خانم یک نردبان خرید و رفت . اما روز بعد باز آن خانم آمد .
صاحب مغازه گفت : آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد؟ نه؟ خب مشکل همین است . به محض این که شروع به تاب خوردن کند حرف زدنش تحسین همه را برمی انگیزد .
آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت . وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد ، چهره اش کاملاً تغییر کرده بود .
او گفت : طوطی مرد .
صاحب مغازه شوکه شد و پرسید : آیا او حتی یک کلمه هم صحبت نکرد ؟
آن خانم پاسخ داد : چرا ، درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت : آیا در آن مغازه غذایی برای طوطی ها نمی فروختند ؟
( برگرفته از سالنامه صالحین سال 91 )
توجه !!!
ما هم مواظب باشیم در زندگی از نیاز های اصلی غافل نشویم .
سعی کنیم مشکلات را به درستی بشناسیم .
سرگرم مسائل عادی و تشریفاتی نشویم .
گاهی وقت ها توجه به مسائل غیر ضروری ما را از ضروریات دور می کند.
پس دقت کنیم ، زمان در حال گذر است و ما غافل هستیم
گاهی اوقات اشتباهات ما قابل جبران نیست.