1-از بین رفتن باطل

امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند :

” اذا قام القائم ذهب دولة الباطل ” ؛ هنگامی که قائم

علیه السلام قیام کند ، هر دولت باطلی از بین می رود .

در توقیع شریف آمده است : ” و اذا اذن الله لنا فی القول

ظهر الحق و اضمحل الباطل…” و هر گاه خداوند اجازه سخن

گفتن به ما بدهد ، حق آشکار شده و باطل نابود و از شما دو

ر می گردد .

2- فراگیر شدن دولت مهدوی

دولت اسلامی جهان گیر می شود عزت دروغین به دست امام

زمان (عج) فرو خواهد ریخت . امام باقر علیه السلام می فرمایند :

” یبلغ سلطانه المشرق و المغرب ” ؛ دولت حضرت مهدی (عج)

شرق و غرب را فرا خواهد گرفت .

در دعای ندبه می خوانیم : ” این قاسم شوکة المعتدین ، این

هادم ابنیة الشر و النفاق ، این مبید اهل الفسوق و العصیان و

الطغیان ، این …؟” ؛ کاست در هم شکننده شوکت متجاوزان ؟

کجاست ویران کننده بناهای شرک و نفاق ؟ کجاست نابود کننده

اهل نادرستی و عصیان و طغیان ، کجاست …؟

3 -اصلاح امت

“… لیصلح الامة بعد فسادها ” ؛……خداوند به وسیله ی حضرت

مهدی (عج) این امت را پس از آن که تباه شده اند اصلاح می کند .

4- احیای حق

در توقیعی که حضرت صاحب الزمان علیه السلام برای احمد بن

اسحاق مرقوم فرموده است ، آمده است :” ابی الله عزوجل للحق

الا اتماما ” ؛ خداوند از این که حق خود را ناتمام گذارد ابا دارد .

در توقیع دیگری آمده است :” و اذا اذن الله لنا فی القول ظهر الحق “

هرگاه خداوند اجازه سخن گفتن به ما بدهد ، حق آشکار شود . و

” و لیعلموا انّ الحق معنا فینا …” حق با ما و در میان ماست .

( نینوا و انتظار تأملی نو ،جمعی از محققان مرکز تخصصی مهدویت ، ص133 )

امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرمایند :

گویا می بینم فرزندم مهدی در ساعات اول ظهورش سوار

بر مرکب از ناحیه وادی السلام به طرف مسجد سهله - در

حالی که نور پیشانی مرکب سواری اش می درخشد- در

حرکت است این دعا را می خواند :

” اللهم معز کل مؤمن وحید و مذل کل جبار عنید ” ؛

خداوندا تو عزت دهنده هر مؤمن بی یاور و تنها و خار کننده

هر ستمگر و سرکشی هستی .

” فاولیاوه بعزة یتعزون” ؛ بنابراین عزت اولیای الهی از عزت

او سرچشمه می گیرد.

” یا من وضعت له الملک نیر المذله علی اعناقهم فهم من

سطوته خائفون” ؛

ای آفریننده ای که پادشاهان در مقابل قدرت تو خود را خوار

و ذلیل می بینند.

( نینوا و انتظار تأملی نو ،جمعی از محققان مرکز تخصصی مهدویت ، ص 131)

چرا امام حسین علیه السلام قیام کردند ؟

امام حسین علیه السلام دردورانی قرار گرفتند که مجبور بودند

با یزید بیعت کنندحکومتی که اگر امام قیام نمی کردند هیچ اثری

از اسلام باقی نمی گذاشت پس یکی از دلایل امام علیه السلام

بیعت نکردن با حکومت ستمگر بود .حال اگر بخواهیم هدف قیام

را از زبان خود امام بدانیم ایشان خود سه هدف را دربیان فرمودند

که عبارت است از :

1- اصلاح امت جدم

2- برای امر به معروف و نهی از منکر

3- برای تبعیت از سیره جدم پیامبر صلی الله و علیه و آله و پدرم علی بن ابیطالب

( بخشی از سخنان حاج آقا اخوان در جمع طلاب)

سر کلاس درس بودیم استاد یه شبهه مطرح کردند گفتند :

اگه اما م حسین علیه السلام علم غیب داشتند و می دونستند

به شهادت می رسند چرا به کربلا رفتند ؟

سئوال استاد تأمل برانگیز بود ما همه معتقد به این هستیم کهامام

حسین علیه السلام ماجرای کربلا را می دانستند پس چرا رفتند ؟

یکی از دوستان به نقل از یک روحانی جواب قشنگی داد به نظرم

قانع کننده بود ، جواب این بود ؛ وقتی یه مادر ببینه فرزندش در خطره

مثلا نزدیکه ماشین بهش بزنه مادر جلو میره  و برای فرزندش خودش

رو به خطر میندازه ،  با اینکه علم داره که ماشین به خودش میزنه

جلو میره و فرزندش رو نجات میده و از جان خودش میگذره .پس این

جا علم مادر مانع از نجات فرزندانش نمیشه .

در مورد امام حسین علیه السلام هم همین طوره .

امام علیه السلام با این که علم داشتند که جان خودشان را از دست

می دهند باز به خاطر نجات اسلام این مسیر رو رفتند پس علم امام

مانع از حرکت ایشون نشد .

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود:

«قائم روز عاشورا قيام خواهد كرد».

(الغيبة للنعماني ، ترجمه غفارى، ص: 396)

دیشب رفته بودم مجلس عزاداری خیلی خوابم گرفته بود

از دیشب تا حالا ناراحت بودم تا الان این مطلب رو خوندم

دیدم درست شرح حال منه . شما هم بخونید شاید شرح

حال شما هم باشه .

مولانا این حکایت را بیان می کند : لیلی به مجنون پیغام داد

که چه خبر است ، در شهر خیلی هیاهو به راه انداخته ای

که من عاشق لیلی ام و خودت را شهره شهر کرده ای .

اگر دوست داری مرا ببینی ساعت 2 نصفه شب فلان جا

منتظر من باش و من به دیدار تو می آیم .

مجنون دید هنوز خیلی وقت تا آن زمان مانده است با خود

گفت تا آن زمان چگونه تحمل کنم و از همان جا به محل قرار

رفت . ایستاد خسته شد و خوابش برد .

ساعت ها گذشت ، صبح با آفتاب صبح برخاست . دید قرار را

از دست داده ، گام برداشت دید در جیب هایش گردو است .

حیران ماند که حکایت آن چیست . می رفت و خود را سرزنش

می کرد .

دوستش را دید ، گفت : مجنون چرا این قدر آشفته هستی ؟

اتفاق را تعریف کرد .

گفت : این گردو ها دو علامت خوب از طرف لیلی است ؛

اولا این که دیده تو خوابی و دلش نیامده است تو را بیدار کند و

این عشق لیلی را نسبت به تو نشان می دهد ، و دوم این که

گفته تو در این بیابان صبح بیدار می شوی چیزی برای خوردن

نداری و برایت گردو گذاشته است که این هم نشانه عشق او

به تو است .

گفت : نه این طور نیست . لیلی خواست بگوید مجنون رسم

دلدادگی و عشق نمی دانی ، تو برو گردو بازیت را بکن . این

راه عشق نیست .

ما می خواهیم گردو بازی نکنیم بیدار باشیم ، پس باید عطش

داشته باشیم تا موفق باشیم . پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله

فرمودند : مردم در خوابند و وقتی می میرند بیدار می شوند .

منبع :نشریه خیمه ، ج 2 ، ص 43

یا حسین (ع)! ما گردو نمی خواهیم هر چند که رسم دلدادگی

را نمی دانیم

یا سید الشهدا ! می دانم از یارانتان می توان رسم دلدادگی را

آموخت ولی شما کمک کنید