کودکی که گناهی نداشت ، به میدان نیامد ، سلاحی بر دست نداشت ، دفاعی نکرد ؛ ولی شهید شد
شهید کوچولوی دیگر که از کوچولو ، کوچولوتر بود . او به
میدان شهادت نیامد ، ولی شهادت یافت . نامش محمد ،
نواده عقیل بود . عقیل عموی بزرگ حسین بود ، و از
عرب شناسان نامی به شمار می رفته است . کوچولو ،
پیش از حسین کشته شد . کوچولوتر بعد از حسین
شهید شد .
کوچولو، شهادت عموی خود حسین را ندید . کوچولوتر
شهادت عموزاده اش حسین را بدید . کوچولو از پیش
رفتو کوچولوتر از دنبال . کوچولو ، ده ساله بود .
کوچولوتر هفت ساله بود . محمد از عبدالله سه سال
کوچک تر بود .
همان که حسین شهادت یافت و یزیدیان به سوی خیمه
تاختند ، تا بانوان حرم را اسیر کنند و آن چه هست ببرند !
هر چند فضیلت و تقوا ، شرافت و بزرگواری ، ایمان و عدل ،
بردنی نیست و یزیدیان برای بردن آن ها به خیمه ها
نتاختند . محمد که پیراهنی بر تن داشت از خیمه ای بیرون
شد ، هاج و واج بود و مات و مبهوت بدین سو و آن سو
می نگریست .
هر کس به فکر خود بود ، بزرگسالان از خردسالان غافل
شده بودند . آتش بود ، غارت بود ، تاخت و تاز بود ، ولی
انصاف نبود ، رحم نبود ، مهر نبود ، انسانیت نبود ! محمد
چوبی ازچوب های خیمه را به دست گرفته ایستاده بود ،
ده سوار بدو نزدیک شدند . از میان آن ها،هانی حضرمی
بدو نزدیکشد ، نزدیک تر شد تا به کودک رسید . از اسب
خم گردید و با شمشیر کودک را دو نیم کرد !
کودکی که گناهی نداشت ، به میدان نیامد ، سلاحی بر
دست نداشت ، دفاعی نکرد ، قدرت گریز نداشت . یزیدیان ،
کودکان ناتوان و بلادفاع را کشتند و نشان دادند که شریرترین
از بشر ، خود بشر است .
( پیشوای شهیدان ، آیت الله سید رضاصدر ، ص 396)