وقتی در راه اسلام یک کسی این مصائب را دید، که نباید اسم اش را مصائب گذاشت، وقتی در راه اسلام باشد، همه چیز آسان می شود، همین می شود
امام خمینی در دیدار با خانواده ی امام موسی صدر:6 شهریور ۱۳۵۹
آن چیزی که همه ی مطالب را آسان می کند این است که ما و ملت ما و آقای صدر (سلمه الله تعالی) به دنبال مکتب، یک گرفتاری پیدا کردیم. …آقای صدر که من سال های طولانی دیده ام، بلکه باید بگویم من بزرگ کرده ام ایشان را، من فضائل شان را می دانم و خدمت هایی که بعد از آن که به لبنان رفته اند، کرده اند، آن را هم می دانم؛ و آن چه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز آن را هم می دانم و من امیدوارم که ان شاء الله ایشان برگردند به محل خودشان و مسلمین آن جا از ایشان استفاده کنند.
همین حالا هم که ایشان می گویید که شواهد داریم که در لیبی هستند، همین امر در راه خدمت به مکتب و خدمت به اسلام است، این هم برای ایشان عبادت نوشته می شود و برای ما ها هم این اموری که واقع می شود، باید سهل باشد؛ از باب این که راه اسلام است و ما مطلع ایم که اولیای اسلام که در رأس آن ها رسول خداست، آن قدر زحمت کشیدند؛ تمام مدت عمرش را پیغمبر در زحمت و تعب بوده است؛ و بعد از او هم ائمه ی ما همین طور بوده اند، که یک روز خوش به اصطلاح مادیین نداشتند، گرچه همه خوش بودند به اصطلاح عرفا و اسلام شناس ها.
در هر صورت این یک شیوه بوده است که از اول اولیای اسلام داشتند و در راه هدف خودشان حبس رفته اند و کشته شده اند و زجر کشیده اند؛ و آقای صدر حالا دو سال است که در حبس هستند، لکن جد ایشان هفت سال می گویند مسلم بوده، احتمال چهارده سال هم هست. این یک راهی بوده که همه ی اولیای خدا -نه فقط آن هایی در زمان اسلام بودند، قبل از اسلام هم انبیاء و اولیائی که بودند- راه شان همین بوده؛ این طور نبوده که آن ها در رفاه مادی باشند و در عرض کنم کارهای چه ؛
وقتی که تاریخ انبیاء را ملاحظه می کنید می بینید که سرتاسر تاریخ انبیاء مجاهده و زحمت و تعب بوده است، لکن آن ها خوش بودند به این که در خدمت آن هدفی که دارند بودند، و این مایه ی افتخار شماست و خانواده ی آقای صدر که یک فرد لایقی که خدمت می کرد در راه خدمت گرفتاری پیدا کرده است و من امیدوارم که این گرفتاری زود سر بیاید و من دعا به ایشان می کنم و خواهم کرد و امیدوارم که زودتر ان شاء الله ایشان خلاص بشوند و برگردند.
و قضیه ی لبنان و ایران و این ها شما می دانید که این ها قضایای مختلفی نیستند. مسلمان ها هر جا هستند، باید با هم باشند و آن چیزی که رنج است برای یک طایفه ای، برای طایفه ی دیگر هم همان مسأله رنج باشد. مسائل شان جدا نباید باشد. این که ما ایرانی هستیم و آن ها لبنانی هستند یا جای دیگری هستند، در اسلام مطرح نیست. اسلام همه ی افرادی ایمان به خدا آورده اند، همه ی آن ها را برادر می داند و حساب جداگانه ای ندارد…..
اسلام در عین حالی که وطن را، آن جایی که زادگاه است، احترام می گذارد، لکن مفابل اسلام قرار نمی دهد. اساس اسلام است، این ها دیگر بقیه اش فرع اند و اساس آن هایی که مکتبی هستند خدمت به اسلام است. این خدمت اگر در لبنان باشد خدمت است؛ اگر در ایران باشد، خدمت است؛ اگر در هر جا اگر در حبس هم باشد خدمت است، اگر بیرون هم باشد، خدمت است. ایشان الآن هم در خدمت است. برای این که وقتی در راه اسلام یک کسی این مصائب را دید، که نباید اسم اش را مصائب گذاشت، وقتی در راه اسلام باشد، همه چیز آسان می شود، همین می شود. …
من از خدای تبارک و تعالی مسألت می کنم که ما را و شما را دلخوش کند، به این که ایشان برگردند پیش ما و به خدمت خودشان ادامه بدهند ان شاء الله.
خداوند به همه ی عائله ی ایشان در این فراق صبر بدهد و چشم همه را به وجود ایشان ان شاء الله روشن کند، تا ایشان برگردند و به خدمت به مکتب موفق بشوند و شیعه های لبنان هم از وجود ایشان استفاده بکنند؛ بلکه همه ی مسلمانان ان شاء الله.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(صحیفه ی امام؛ ج ۱۳، ص ۱۶۶)