• تماس  
  • خانه 

چرا نماز می خوانیم ؟

03 بهمن 1394 توسط مرادی


چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا‌‌(صلی الله علیه واله):

پاسخ

چرا نمازصبح میخوانیم؟

صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در

امان میماند.

‌چرانمازظهرمیخوانیم؟

ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است

لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.

چرا نمازعصر میخوانیم؟

عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.

چرا نماز مغرب میخوانیم؟

مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.

چرا نماز عشا میخوانیم؟

خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.



منبع : وبلاگ نور کوثر



 4 نظر

ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮﯾم....

06 بهمن 1393 توسط مرادی


 

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ

ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ،ﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ

ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ . ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ

ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ.

ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :  ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ

می ﺸﻮﻧﺪ. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ

ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮﯾم….


امام على علیه السلام در نامه خود به محمّد بن ابى بكر- :

مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان ، نه به دلیل بیكارى آن را

پیش از موقع بخوان و نه به سبب كارى آن را از وقتش به تأخیر انداز .

 

(بحار الأنوار : 83 / 14 / 25 منتخب میزان الحكمة : 328)

 


 2 نظر

اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است .........

29 مرداد 1393 توسط مرادی

 

 

امام على عليه السلام :

لَو يَعلَمُ المُصَلّى ما يَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛

اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت.

 

 

(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 175 ، ح 3347)

 


 3 نظر

راز فریادهای آیت الله بهجت(ره) در سلام نماز

06 اسفند 1392 توسط مرادی

 

 

«تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از

تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند

را دیدم و لذت بردم.

تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله

بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم

بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه

می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش

بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و

نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.

یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز

می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار

ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و

زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران

بخوان و … .

کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام

دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟

چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده

بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم.

به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد

می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این

هفته هفته آخرمه …

یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم

دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند،

گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم

با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام

پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار

حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم

لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم،

بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟

سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران

برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را

شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب

دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم،

متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم

چه برسد به اینکه برم صف اول!

خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم،

دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ

و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره،

تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ

کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در

انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک

لحظه از خواب پریدم.

یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس

راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد

و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید،

من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه

هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم

تا آقا رحلت کردند»

این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت

(ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد

حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین

بازگو شد.

 

منبع : عقیق

 



 1 نظر

امام زمان (عج) فرمودند :از رحمت خدا دور است كسی .....

03 اسفند 1392 توسط مرادی

 

مرحوم كلینی و شیخ طوسی و طبرسی از زهری نقل

كرده اند كه گفت : بسیار و مدتها در طلب حضرت مهدی

(علیه السلام) بودم ، و در این راه اموال فراوانی (در راه

خدا) خرج كردم و به هدف نرسیدم ، تا اینكه به خدمت

محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام زمان در عصر

غیبت صغری كه بسال 305 هجری از دنیا رفت) رسیدم ،

و مدتی در خدمت او بودم تا روزی از او التماس كردم كه

مرا به خدمت امام زمان (علیه السلام) ببرد، او پاسخ

منفی داد، بسیار تضرع كردم ، سرانجام به من لطف كرد

و فرمود: فردا اول وقت بیا،

وقتی فردای آن روز، اول وقت به خدمت او رفتم ، دیدم

همراه جوانی خوش سیما و خوشبو می آید، به من

اشاره كرد این است آنكه در طلبش هستی .

به خدمت امام زمان (علیه السلام) رفتم و آنچه سوال

داشتم مطرح كردم و جواب مرا فرمود، تا به خانه ای

رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر او را ندیدم .

در این ملاقات دوبار به من فرمود: از رحمت خدا دور

است كسی كه نماز صبح را به تاخیر بیندازد تا ستاره ها

دیده نشود، و نماز مغرب را تاخیر اندازد تا ستاره دیده

شوند.

 

(داستان صاحبدلان ، محمد محمدي اشتهاردي)

 


 نظر دهید »

شیرین‌ترین نماز من این بود که دیدم، لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.

26 بهمن 1392 توسط مرادی

 

 

حاج آقا قرائتی تعریف می‏ كرد:

در ستاد نماز گفتیم، آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی که خواندید، برای ما بنویسید.

یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله، ما ریش‌سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت.

 

نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرین‌ترین نمازی که خواندم این است كه:


در اتوبوس داشتم می‌رفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب می‌کند. یادم آمد نماز نخواندم،

به بابایم گفتم: نماز نخواندم،

گفت: خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان،

گفتم: برویم به راننده بگوییم نگه‌دار.

پدر گفت: راننده كه بخاطر یک دختر بچه نگه نمی‌دارد،

گفتم: التماسش می‌کنیم.

گفت: نگه نمی‌دارد.

گفتم: تو به او بگو.

گفت: گفتم كه نگه نمی‌دارد، بنشین. حالا بعداً قضا می‌کنی.

دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش می‌کنم، پدر عصبانی شد،

اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم.

می‌گفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو. شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت.

قرآن یک آیه دارد می‌گوید: کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها می‌گذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرین‌کاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمی‌خواهد بدهد. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها می‌گذاریم.

شاگرد شوفر نگاه کرد و دید كه دختربچه وسط اتوبوس نشسته و دارد وضو می‌گیرد،

پرسید: دختر چه می‌کنی؟

گفت: آقا من وضو می‌گیرم، ولی سعی می‌کنم آب به كف اتوبوس نچکد. بعدش هم می‌خواهم روی صندلی، نشسته نماز بخوانم.

شاگرد شوفر یک كمی نگاهش کرد و چیزی به او نگفت.به راننده گفت: عباس آقا، ببین این دختر بچه دارد وضو می‌گیرد.

راننده هم همین‌طور که جاده را می‌دید، در آینه هم دختر را می‌دید. مدام جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، جاده را می‌دید، آینه را می‌دید. مهر دختر در دل راننده هم نشست.

راننده گفت: دختر عزیزم، می‌خواهی نماز بخوانی؟ صبر كن، من می‌ایستم. ماشین را کشید کنار جاده و گفت: نمازت را بخوان دخترم، آفرین.

چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه می‌گویی: وایسا، گوش نمی‏ دهد. او برای یک سیخ کباب می‌ایستد، اما برای نماز جامعه نمی‌ایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.

دختر می‌گفت: وقتی اتوبوس ایستاد، من پیاده شدم و شروع کردم به نماز خواندن. یک مرتبه اتوبوسی‌ها نگاهش کردند.

یكی گفت: من هم نخواندم، دیگری گفت: من هم نخواندم.شخص دیگری هم گفت: ببینید چه دختر باهمتی است، چه غیرتی، چه همتی، چه اراده‌ای، چه صلابتی،

آفرین، همین دختر روز قیامت، حجت است. خواهند گفت: این دختر اراده کرد، ماشین ایستاد. یکی یکی آنهایی هم که نماز نخوانده بودند، ایستادند به نماز.

دختر می‏گفت: یک مرتبه دیدم پشت سرم یک عده دارند نماز می‌خوانند.

می‏گفت: شیرین‌ترین نماز من این بود که دیدم، لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.

 2 نظر
  • 1
  • 2

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • ميرزايي نوكابادي
  • sheetthickness1 sheetthickness1
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس