نکته ای از معراج السعاده / سخن بی فایده گفتن(3)
در ادامه بحث سخن بی فایده گفتن چنین آمده است :
… همچنان که روایت شده است : لقمان نزد داوود علیه السلام آمد ، در وقتی که او زره می ساخت و پیش از آن ، لقمان زره را ندیده بود . تعجب کرد که فایده آن چه چیز است! خواست بپرسد ، دانایی و حکمت او مانع شد و خودداری نمود. چون داوود علیه السلام فارغ شد برخاست و زره را پوشید و گفت : زره ، خوب چیزی است برای وقت حرب . لقمان گفت : خاموشی خوب چیزی است و کم است کسی که آن را به جا آورد.
مخفی نماند که ، سبب امثال این سخنان بی فایده ، یا حرص بر شناختن چیز های بی فایده است ، یا خوش مشربی کردن تا مردم به صحبت او میل پیدا کنند ، یا گذرانیدن وقت و به سر رسانیدن روز و شب .
و همه این ها از پستی قوه شهویه و زبونی آن ، و متبعت هواهای نفسانی ست . و علاج آن ، (بعد از متذکر شدن مذمت آن – همچنان که گذشت – و مدح ضد آن که خاموشی است – همچنان که مذکور خواهد شد - و یاد آوردن این که مرگ در پیش روی آدمی ست ، و هر کلمه ای که از دهان آدمی بیرون آید ، محاسبه خواهد شد ، و این که سرمایه کسب سعادت ، وفت و انفاس است و این که زبان دامی است که می توان حورالعین را به دام آورد) آن است که از مردم مهما امکن گوشه گیری اختیار کند ، و خود را بر سکوت و خاموشی ، حتاً از چیزهایی که فایده کمی دارد، بدارد ، تا زبان او به ترک سخنان بی فایده عادت کند .
و هر سخنی که می خواهد بگوید ، ابتدا در آن فکر کند و ببیند که اگر فایده دینی یا دنیایی دارد ، بگوید ، والّا خاموش باشد .
بعضی در دهان خود سنگی می گذاشته ، که متذکر باشند و سخن بی فایده و فضول نگویند .
( معراج السعاده ، ملا احمد نراقی ، ص 447 )
خدایا ! به ما توفیق عمل به آموخته هامان را عنایت فرما .