• تماس  
  • خانه 

ساواک به لباس های این دختر ۱۴ ساله هم رحم نکرد / در زندان از پتو به جای چادر استفاده می کردم

18 بهمن 1393 توسط مرادی

 

 

سطر های ذیل بخش هایی از خاطرات سرکار خانم میرزا دباغ در خصوص روزهای تلخ حضور در زندان های رژیم پهلوی می باشد.

آغاز مبارزات انقلابی وی که در “نوشتن متن” با هر دو دست تخصص داشته و دوستش (خواهر غلامعلی حدادعادل) به دوران نوجوانی باز می گردد که از طریق رادیو عراق ، اعلامیه ها و پیام های امام (ره) را نوشته و آنها را به مدرسه برده و به توزیع آنها می پرداخت.

وی قبل از انکه دانش اموزان وارد مدرسه شوند با کمک دوستش این اعلامیه ها را در “جا میز” دانش اموزان قرار می داد.

زمانی که ساواک یقین پیدا می کند که وی اعلامیه های امام (ره) را پخش می کند ، به منزل آنها یورش برده و او را که در آن زمانی ۱۴ سال بیشتر نداشته بازداشت می کند.

وی با اطمینان و خون سردی کامل همه چیز را انکار می کند . انکار از سوی وی ادامه داشت تا جایی که ساواک از وی دستخط گرفت و بررسی این دستخط متوجه شد که این اعلامیه ها نوشته خود وی می باشد.

ساواک همه خانه را به هم می ریزد تا اعلامیه ها را پیدا کند. رضوانه که در ان زمان تازه عقد کرده بود ، اعلامیه ها را درون چمدانی که وسایل شخصی اش (طلا و وسایل عروس و…) در آن بود پنهان کرده بودفکرش را هم نمی کرد که این اعلامیه ها پیدا شود.

سرکار خانم میرزا دباغ در این باره می گوید : پدرم از ساواک تقاضا کرد که او را به جای من ببرند . اما ساواکی ها گوششان بدهکار نبود و هرچه که پدرم گفت : او بچه است ، مرا با خودتان ببرید قبول نکردند . یکی از آنها به پدرم گفت : خیالت راحت باشد ، تو پیش فرزندانت بمان…چشمانم را بستند و مرا سوار ماشین کردند و با دو دستگاه اتومبیل همراه خود بردند.

خیلی خوشحال بودم که زیر چادر لباس های پوشیده ای به تن داشتم ، اما متاسفانه زمانی که وارد ساواک شدم به لباس های تنم هم رحم نکردند و مرا کتک زدند و شکنجه ها آغاز شد.

در همان لحظات لباس مخصوص زندان را به من تحویل دادند . از پتویی که به من داده بودند به عنوان چادر و برای پوشش سر استفاده می کردم.

زمانی که به زندان رفتم مادر م را که فعالیت های مبارزاتی داشت و الگوی من بود را در سلولی که مرا به آن انتقال دادند دیدم.

دیدن مادر در ان شرایط سخت بسیار برایم ارزشمند بود.

در اتاق افسر نگهبان نیز مردی دیگر (آقای اکرمی) را دیدم که از اشنایان ما بود و آن را طوری زده بودند که فکش کاملا از جا درآمده بود.

آن قدر مرا با شوک الکتریکی شکنجه کردند که در حال حاضر برخی مسائل را به یاد ندارم.

نامزدم را هم به انجا اوردند و صورت او را با اطو سوزاندند.

قبل از بازداشتم ، خانه ما را هر هفته زیر نظر گرفته بودند و حتی زمانی هم که می خواستیم برای کاری از خانه خارج شویم ، تا ما را نمی گشتند اجازه خروج نمی دادند (آن قدر می گشتند تا یقین یابند که اعلامیه همراه نداریم).

هنگام بازداشت آن قدر مرا شکنجه کردند که به بیمارستان مرا منتقل کردند.و روزی دو آنتی بیوتیک به من تزریق می کردند و حتی توان نفس کشیدن هم نداشتم.

در زندان چشمانم بسته بود و مرا به تختی بستند .

هنگامی که می خواستند مرا شکنجه کنند و شلاق بزنند ، صدای یک نوار بلند می شد که به شکنجه گر می گفت : بزن ، آفرین بزن ، خوب داری می زنی و ..

این نوار شکنجه گران را که عمدتا مست بودند ، تحریک می کرد.

منوچهری بازجویی بود که به من شوک الکتریکی می داد.

از همه چیز زجر اور تر برایم زمانی بود که مادرم شکنجه می شد ، مادرم را سر پا نگه می داشتند و اجازه نشستن به وی نمی دادند و گاه تا ۴۸ ساعت به وی بی خوابی می دادند.

اول شب ، آغاز کار شکنجه گران بود و کتک زدن با کابل و شلاق آغاز می شد.

شوک الکتریکی به قدری قوی بود که تمام وجودم را به لرزه در می اورد.

ساواک از همه شگرد ها برای اعتراف گرفتن استفاده می کرد در زندان نان خشکی به ما می دادندکه به قدری سفت بود که قابلیت خوردن نداشت ، یک بار مرا آوردند و از غذایی که برای ناهار برای خودشان آماده کرده بودند برای من هم اوردند.

چلو کباب را جلو من گذاشتند و تظاهر کردند که کاری با من ندارند. گویا می خواستند با یک پرس غذا از من اعتراف بگیرند.

یک بار یکی از بازجویان به نام تهرانی بعد از شکنجه زیاد به من گفت : تشنه ای ؟ آب می خواهی ؟ سپس اب را جلو من اورد و روی زمین می ریخت ، در ان لحظه فقط فرندان سید الشهدا را به خاطر اوردم.

در اوج شکنجه ، مادرم برایم تسکین بود.

یک بار خانمی را در سلول ما اورده بودند که ناخن نداشت ، در کنار این سختی ها شنیدن صدای فریادناشی از شکنجه زندانی ها از همه چیز عذاب اور تر بود.

سرکار خانم رضوانه میرزا دباغ خطاب به جوانان ایرانی می گوید : از خدا می‌خواهم که همه جوانان و نوجوانان ما بدانند که انقلاب چگونه به دست آمد. در آن صورت است که با علم به همه آنچه گذشته، می‌توانیم در حفظ و نگهداری انقلاب کوشا باشیم.

برگرفته از کتاب : کتاب آن روزهای نامهربان - صفحه ۲۲۱- سال انتشار: ۱۳۸۸


منبع : یزد بانو

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 9 نظر

موضوعات: انقلاب اسلامی لینک ثابت

نظر از: قاضي فيني [عضو] 
  • سعادت

سلا دوست عزیز مطلب بسیار جالبی بود ولی ای کاش بعضی ها ب این مطالب اهمیت میدادند و قدر این استقلال و آزادی رو میدونستن.
موفق باشید

1393/11/27 @ 12:54
نظر از: آذرمگين [عضو] 
  • یامهدی
آذرمگين

عالی بود.خوشحال میشم به وبلاگ من هم سربزنید
mahdi1373.hc.com
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

1393/11/27 @ 11:02
نظر از: طاهر [عضو] 
  • مطهر

زحمتتان عالی بود؛ ممنون از اینکه آگاهی دادید…

1393/11/27 @ 09:34
نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 
  • حضرت قاسم بن الحسن(ع) تهران

سلام
انشاالله اعمال ما به گونه ای باشد که مدیون این عزیزان نباشیم.آنها سختی ها و درد هایی را تحمل کردند که تصورش هم برای ما غیرقابل تحمل است.

1393/11/26 @ 21:46
نظر از: معاونت فرهنگی [عضو] 
  • معاونت فرهنگی شاهین دژ

سلام
امیدوارم همه جوانان این خاطرات را آویزه گوش خود کنند.
با تشکر از تلنگر شما

1393/11/26 @ 10:44
نظر از: حاتم [عضو] 
  • مکتب الزهراء خمینی شهر اصفهان
حاتم

با سلام و تشکر از مطلب زیبا و پر درد و رنجتان خداوند یاری کننده همگیمان باشد در جهت حفظ و نصرت این انقلاب پر از زحمت.

1393/11/26 @ 09:09
نظر از: اميرابادي زاده [عضو] 
  • ریحانه
اميرابادي زاده

چه قدر سخته این شکنجه ها وسخت تر از ان بد حجابی انهایی که با بی اعتنایی به اسلام و سختی های انقلابیون گستاخانه در خیابانها ظاهر میشوند
خواهرم خانم دباغ خوشا به حالت که در دست دشمنان هم حواست به حجابت بوده که این انسان را بیاد دختران امام حسین علیه السلام میاندازد خا قبول کند از شما

1393/11/25 @ 20:07
نظر از: صداقت...! [عضو] 
  • گهر عمر
  • محله با صفا
  • قلب های صبور!
  • و خدایی که در این نزدیکی است
  • این قوم نینوای تو را مشق می کنند
  • شعر بلاگ
  • ال لايب

سلام دوست عزيز
شوك بود. چه مسئوليت هايي كه بر عهده ما جوانان ايرانيست!
با تشكر از تلاش شما
موفق باشيد
در پناه حق

1393/11/23 @ 21:15
نظر از:  
  • کهف

سلام علیکم

درود خدا بر همه زحمکشان انقلاب
الحق که کار بزرگی انجام دادند

1393/11/20 @ 20:15


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس