رسد ناله ای وای حسینا!
هوا تیره و تار است
زمین قله نار است
فلک صاعقه بار است
شده چشمه خورشید پر از دود و
در آن وادی خون گم شده یک مرکب بی صاحب و
فریاد زند زینب و
بالای بلندی نگش جانب میدان و
در آن سوز و در آن حال
به تعجیل رود شمرستمگر سوی گودال
زده دامن خود بر کمر و
در کف او خنجر و
رو در روی او بر سر و بر سینه زنان زهره زهرا
و جبریل امین و حسن و حیدر کرار
بیایید و بسوزید و بنالید
ببینید که با چکمه زند شمر ستمگر
ز ره کینه بر آن سینه
که انداخته گل از اثر بوسه پیغمبر اسلام
الا خیل ملک
فوج رسل
خویش به مقتل برسانید
که خنجر ز کف شمر ستمگر بستانید
خدایا چه شده دم به دم از جانب گودال
رسد ناله «ای وای حسین وای حسینا»
به خداخون زده فواره و
قاتل به سر دست گرفته ست سری را
که شبیه است به پیغمبر و خونش چکد از خنجر و
رویش به روی مادر و
چشمش به سوی خواهر و
گردیده عیان واقعه محشر و دیدند سر نیزه همه شمش ضحی را
غلامرضا سازگار(میثم )