دین فروشی ممنوع !!!
برای انسان متدین چیزی بالاتر از الهی زیستن نیست .
آن گاه که حیات انسان خدایی شد ، آن چه را می بیند زیباست .
برگ عیش خود را در رضایت خداوندگار جستجو می کند و بس.
خوب زندگی کردن را نه در راحتی تن و صدر نشینی و زنده مرفه می بیند ،
بلکه حق زندگی را فقط در رضایت حق ، بی پیرایگی و صاف و آیینه وار
زیستن می داند . او صرفا در ادای مسئولیتی که معبودش بر عهده اش
نهاده است می کوشد . وقتی آب حیات از جویبار حسن نوشید ،
همه آن جه برای اهل دنیا پر اهمیت و زیباست ، در چشم و دل او فقط
وسیله ای است که رسیدن به هدف را آسانتر می کند و بس .
منطقش این است که :
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
طلبه برای به دست آوردن موقعیت های مناسب ،مناصب فردا ،
رفاه و تن آسایی ، هرگز از طلبگی خود مایه نمی گذارد .
تشنه خدمت است و شیفتگان قدرت را به دنیای خویش وا می گذارد .
اصولا طبیعت کار روحانی این است که برای شکم و غذا و تامین زندگی
تلاش نمی کند ؛ نه این که او شکم ندارد، خانه نمی خواهد و…
فرق روحانی و کاسب این است که وقتی به کاسبی بگویید چرا این شغل
را انتخاب کردید می گوید چون در آمدش بیشتر است .
اما طلبه نمی گوید من فلان درس را رفته ام چون در آمدش بیشتر است …
اگر کسی بفهمد که یک روحانی فلان درس ، فلان سفر ، فلان کار یا
حتی سلام و علیکی را برای پول انجام می دهد از ملامت او دریغ نمی کند .
اگر منطق و فکر طلبه ای فرغت از دنیا و تلاش برای رضایت خداوند باشد ،
خداوند نیز از دریچه غیب ، خورشیئد سعادت را از مشرق زندگی اش
طلوع می کند.
درست و راست کناد این مثل خدای وُرا
اگر به ببست یکی در ، هزار بگشاید
( کوله پشتی طلبگی ، قنبر علی تیموری ، ص 96 )