به خدا سوگند از شما جدا نگردم تا اين خون سياه من با خونهاى شما آميخته گردد.
“جون “غلام سياه چهره از غلامان آزادشده ابو ذر غفارى، در كنار
سپاه امام حسين عليه السّلام بود، امام عليه السّلام به او فرمود:
«به تو اجازه دادم كه از اينجا بروى، تو براى كسب عافيت و سلامتى
همراه ما بودى، اينك كه وضع چنين است، خود را در راه ما گرفتار نكن.»
جون گفت: «اى پسر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آيا من
هنگام خوشى و رفاه، كاسه ليس شما باشم، و هنگام سختى و فشار،
شما را به خودتان واگذارم؟ سوگند به خدا بدنم بدبو است، سرشت و
اصالت خانوادگيم پست است، و چهرهام سياه مىباشد، بهشت را برايم
ارزانى دار، تا بوى بدنم بوى خوش گردد، و سرشت و شخصيّتم شريف و
چهرهام سفيد شود، نه به خدا سوگند از شما جدا نگردم تا اين خون سياه
من با خونهاى شما آميخته گردد.
جون پس از اين گفتار به ميدان رفت و بادشمنان جنگيد تا به شهادت رسيد.
(غم نامه كربلا،محمد محمدی اشتهاری ، ص 133)