بر انتظارت خشکیده ام
30 اسفند 1391 توسط مرادی
می آیی!
در کویر خشک زندگی
لاله می رو یانی
می آیی !
تو ای تمامی من
و بر انتظارت خشکیده ام
قطره می بارانی ….
و من مدتها ست
به باور آمدنت نشسته ام
و تو لطیف تر از نسیم به نگاه شقایق ها…رهایی می پاشی
و ای آقای من…
بگو تا کی در تمنای وصالت به جاده امید دخیل ببندم
و به کلاغ ها آمدنت را بقبولانم
دیر زمانیست
که آمدنت حدیث کهنی است که همیشه تازه است
من در کشاکش باورها و دلشوره ها
به آمدنت منتظرم
(مریم د)