موشک زده ایم تاکه اخطار دهیـــــم / در کــــــــشور مـــــــــا تــــرقه بازی نکنند
موشک زده ایم نقشه سازی نکنند
بر کشورمان دست درازی نکنند
موشک زده ایم تاکه اخطار دهیـــــم
در کــــــــشور مـــــــــا تــــرقه بازی نکنند
تلخ است برایتان ولی شیرین است
رهبر که اشاره مینماید اینست…
این سیلی محکمی که ازما خوردید
از بابت دستگرمی و تمرین است…
ایران به کسی مگر امان خواهد داد؟
عکس العملی سخت نشان خواهد داد
هشدار ! اگر رهبرمان امر کند
معلوم شود چه کس زیان خواهد داد
با زخم اگر چه خاطری آزردید
با دست خود آبرویتان را بردید
دیدید که تا سید علی لب تر کرد
از ملت ما چگونه سیلی خوردید!
محمدصادق آتشی
لعنت الله علی آل سعود
تاکه شیطان به حرم پای گشود
حلقه درگوش حرامی بنمود
دست شیطان بزرگ است که بود
حلقه دست سعودی و یهود
لعنت الله علی آل سعود
آنطرف مسجدالاقصی خون است
دریمن خشکی ودریا خون است
درمنا دیده و دلها خون است
این همه فتنه که آورده وجود؟
لعنت الله علی آل سعود
کار، کار خود استکباراست
آنکه ازدیدن حق بیزار است
بغضش از دیدن این زوار است
پاره کرده است سگی بند و قیود
لعنت الله علی آل سعود
فتنه ها از تب رود نیل است
آتش از دامن اسرائیل است
ابرهه صاحب مشتی فیل است
ریشه کن می شود این قوم جحود
لعنت الله علی آل سعود
عید قربان منا کامل شد
کاروان شهدا کامل شد
ذبح در کوی خدا کامل شد
رزق حاجی رسد از غیب وشهود
لعنت الله علی آل سعود
زیر پاها که شکسته تنتان
نیست پاها قدم دشمنتان
لحظهء از نفس افتادنتان
نیست دورو برتان آتش ودود
لعنت الله علی آل سعود
مادری روی تنش در افتاد
زیر در چادرش از سر افتاد
زیر چل جفت قدم پر افتاد
زیر در فاطمه سرگرم سجود
لعنت الله علی آل سعود
سخن ازشاه منا باید گفت
از سر و ذبح قفا باید گفت
از شهیدالشهدا باید گفت
نیزه آمد به تن شاه فرود
لعنت الله علی آل سعود….
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
غفلـت از یـــار گرفتـــار شـــدن هم دارد
از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد، محلش ندهند
عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیـــم
دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه انگار دلـــــت با ما نیـست
بد شدن، حس دل آزار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلنبار شدن هم دارد
از کریمان، فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکنــــد منتــــــظر مــــردن مـــــایی آقـــا
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیــــــــــم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
دعای توكجا؟عبد گنهكار كجا؟
مهدی جان!
چشم آلوده كجا؟دیدن دلداركجا؟
دل سرگشته كجا؟وصف رخ یاركجا؟
قصه عشق من و زلف تودیدن دارد
نرگس مست كجا؟ همدمی خاركجا؟
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ورنه عشق توكجا؟این دل بیماركجا؟
هركه راتو بپسندی شود خادم تو
خدمت عشق كجا؟نوكر سرباركجا؟
كاش در نافله ات نام مرا هم ببری
كه دعای توكجا؟عبد گنهكار كجا؟
رسيدن اهل بيت رسالت به سرزمين كربلا
چو اين بشنيد دخت شاه كرّار بگفتا با دليل اى مرد هشيار
ببر ما را سوى آن دشت بافرّ كه باشد خوابگاه شاه بي سر
روان شد كاروان غم دگر بار از آنجا سوى آن دشت بلابار
در آن هنگام و آن ايّام جابر بدشت كربلا گرديد حاضر
به طوف مرد قد آن جسم صد چاك بد اوّل زائران تربت پاك
به بست احرام پس آن نيك اختر بجاى آورد او اين حجّ اكبر
تنى چندش بهمره ز آل هاشم طواف كعبه را گشتند عازم
به روز اربعين قتل آن شاه به دشت كربلا زد بيرق آه
به ناگه كاروان آل اطهار (ع) شدند از پهنه هامون نمودار
سرادقها همه در وادى غم بهپا كردند آن دم بهر ماتم
چنان مي ريختند از ديدگان آب به روز روشن، و در شام تاريك
همه هم ناله با آن جمع گشتند همه پروانه آن شمع گشتند
دو روزى چند بودند اندر آنجا به آه و ناله بودندى هم آوا
به امر سرور دنيا و عقبى همه آن خيمهها كندند از جا
و از آنجا سوى يثرب بار بستند دل افلاكيان ز اين درد خستند
پر از غم سينه با افغان و زارى نشستند آل طه در عمارى
نه تنها كربلاشان پر بلا بود بر ايشان هر زمان كرب و بلا بود
لهوف منظوم يا معارج المحبة (منظوم فارسى لهوف)، ص: 146