نکته ای از معراج السعاده / کوتاهی و مسامحه کردن در امر به معروف و نهی از منکر(1)
سبب آن ، یا ضعف نفس است ، یا طمع مالی. و آن از جمله ی مهلکات است و ضررش عام و فسادش تام است ؛ زیرا اگر بساط امر به معروف و نهی از منکر پیچیده شود و اساس آن برچیده شود ، آیات نبوت از میان مردم برطرف می شود و احکام دین و ملت تلف می گردد ، جهل و نادانی عالم را فرا می گیرد ، ضلالت و گمراهی ظاهر می شود ، آثار شریعت رب العالمین فراموش و چراغ آیین سید المرسلین خاموش می گردد ، فتنه و فساد شایع و ولایات و اهل آن ها نابود و ضایع می شوند .
از این جهت که می بینی و می شنوی که در هر روزگار که قوی النفس دینداری که حرف او نافذ و جاری بود ، از علمای صاحب دیانت یا امرای صاحب سعادت ، از پی این کار دامن همت بر میان زد و در راه دین و آیین از ملامت و سرزنش مردمان اندیشه نکرد ، همه مردمان به طاعات و مبرات راغب و تحصیل علم و عمل را طالب شدند و برکات از آسمان بر ایشان نازل ، و خیر دنیا و آخرت برایشان حاصل شد . در هر زمانی که عالم عاملی یا سلطان عادلی همت بر این امر خطیر نگماشت و این کار عظیم را سهل انگاشت ، امر مردم فاسد و بازار علم و عمل کاسته شد ، مردم به لهو و لعب مشغول و به هوی و هوس گرفتارو خودسر شدند و یاد خدا و فکر روز جزا را فراموش و از باده معاصی و ملاهی مست و مدهوش گشتند .
به این سبب در آیات و اخبار ،مذمت بسیار بر ترک امر به معروف و نهی از منکر شده.
خدای تعالی می فرماید : لو لا ینهیهم الربّانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون ؛ یعنی ؛ چرا علما و دانایان ایشان را از گفتار گناه و خوردن حرام نهی نمی کنند ؟ هر آینه بدکاریست ، آن چه می کنند ! ( سوره مائده ، آیه 63)
از حضرت رسول صلی الله و علیه و آله روایت شده : ” هیچ قومی نیست که معصیت کند و در مبان ایشان کسی باشد که قدرت داشته باشد ایشان را منع کند ، و نکند، مگر بیم آن است که خدای تعالی فرو گیرد ایشان را به عذابی که از نزد او نازل می گردد .”
و نیز از آن سرور روایت شده که فرمود : ” باید البته که امر به معروف و نهی از منکر نمایید ! و الّا بدانتان بر شما مسلط می شوند ، پس خوبان شما دست به دعا بر می دارند و دعایشان به درجه اجابت نمی رسد
و فرمود که :” خدا خواص را به گناه عوام عذاب نمی کند ، تا این که معاصی در میان ایشان ظاهر و هویدا گردد و خواص را قدرت بر انکار آن ها باشد ، و انکار نکنند “ ….
( معراج السعاده ، ملا احمد نراقی ، ص 503)
خدایا ! کمکمان کن تا همه ما در حد توان خود فریضه امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهیم
خدایا کمکمان کن تا برای رضای خودت قدم برداریم و به کارهایمان رنگ الهی بدهیم .
خدایا ! کمکمان کن تا شجاعت امر به معروف و نهی از منکر را پیدا کنیم .
در معاشرت با مردم چگونه رفتار کنیم ؟
امام صادق علیه السلام فرمودند :” و لا تکن فظاً غلیظاً یکره الناس قربک و لا تکن واهنا یحقرک من عرفک ”
در معاشرت با مردم میانه رو باش ، نه آن جور خشن و تندرو و بد اخلاق و بد برخورد باش که مردم از نزدیک شدن به تو خوششان نیاید ، و نه آن قدر واهن ، یعنی ضعیف باش که هر کس با تو برخورد می کند ، تو را تحقیر کند .
مؤمن نباید کاری کند که در نظر دیگران تحقیر شود .
( یکصد و ده سئوال پیرامون مسائل اخلاقی از شهید مطهری ، ص 44 )
برای شادی روح شهید مطهری (ره) صلوات
داستانی زیبا در مورد عفت یک زن
داستان زیر کمی طولانی است ولی بسیار زیباست توصیه می کنم این داستان را بخوانید.
در تاریخ پیشینیان از امام صادق علیه السلام نقل شده است : در دوران قبل از اسلام ، در میان بنی اسرائیل پادشاهی حکومت می کرد ، اودر کشورش یک نفر دادستان کل بسیار شایسته داشت ، با توجه به این که آن دادستان نیز برادری صالح و امین داشت ، روزی پادشاه به دادستان گفت : برای انجام کار مهمی به یک نفر شخص امین و شایسته و مورد اعتماد نیاز دارم ، آیا سراغ داری؟ دادستان گفت : برادری دارم که بسیار باایمان و مورد اعتماد است .
قرار بر این شد که دادستان برادرش را به حضور شاه معرفی کند . دادستان برادرش را دید و او را به حضور شاه آورد ، شاه به او گفت : می خواهم تو را برای انجام مأموریتی به مسافرت بفرستم ، آیا حاضری ؟
برادر دادستان گفت : عذر دارم ، عذرم این است که همسر دارم ، نمی توانم او را تنها بگذارم و از شهر خارج گردم دادستان به برادرش اصرار کرد که درخواست شاه را رد نکن و به این مسافرت برو . سرانجام با این که همسر او راضی به مسافرت شوهرش نبود ، او همسرش را به برادرش دادستان، سپرد و به مسافرت رفت ، هنگام مسافرت به برادرش دادستان ، تأکید فراوان کرد که در غیاب من از همسرم محافظت کن ، دادستان نیز به او اطمینان داد که خاطر جمع باشد و در مورد همسرش هیچ گونه نگرانی نداشته باشد .
برادر دادستان به مسافرت رفت ، دادستان در غیاب او مکرر به خانه زن برادرش می آمد و به کارهای او رسیدگی می کرد ، در این رفت و آمد ، چشم دادستان به چهره زیبای زن برادرش افتاد کم کم وسوسه های شیطان او را به هوس های شیطانی انداخت و در این مسیر به قدری پایش لغزید که صریحاً از زن برادرش خواست که مرتکب گناه شوند ، ولی زن پاسخ رد داد ، دادستان از هر دری وارد شد زن با کمال قدرت ، عفت خود را حفظ کرد و تن به گناه نداد.
دادستان که شیفته زن شده بود ، برای رسیدن به هوس خود ، زن را تهدید کرد و گفت : شاه به حرف من است اگر خواسته مرا بر نیاوری ، به او می گویم که زن برادرم در غیاب برادرم زنا کرده و باید سنگسار شود .زن در پاسخ او باز هم مقاومت کرد و گفت : هر کاری می خواهی بکن ولی من تسلیم هوس تو نخواهم شد .
دادستان که سخت ناراحت و عصبانی شده بود ، دست به انتقام نا حوانمردانه زد و نزد شاه رفت و به دروغ گفت : زن برادرم زنا کرده باید سنگسار شود .
شاه بدون تحقیق ، سخن دادستان را پذیرفت و دستور سنگسار زن را صادر نمود .
دادستان خود را به زن رساند و گفت : فرمان سنگسار شدن تو صادر شده ، الان هم اگر تسلیم من بشوی از دست من بر می آید که تو را آزاد کنم وگرنه مجازاتت مرگ است .
آن زن غیور و باعفت در این لحظه سخت هم ایستادگی کرد و گفت : هر کاری می خواهی انجام بده ، من دامنم را آلوده نخواهم کرد .
دادستان دستور داد آن زن را برای سنگسار به بیابان بردند ،او را آن قدر سنگباران کردند که زیر سنگ ها ماند و یقین کردند، او مرد ، چون شب شد ه بود از او دست برداشتند و به خانه های خود رفتند ، ولی او هنوز نمرده بود ، آخر های شب با زحمت فراوان با بدن مجروح و خون آلود ، خود را از لای سنگ ها بیرون آورد و با هزار زحمت از آن مکان دور شد و بی هدف به سمت بیابان روانه گشت ، تا در بیابان عبادتگاهی را دید ، به کنار آن رفت و شب را تا صبح در آن جا خوابید ، وقتی که صبح شد عابد آن عبادتگاه او را دید ، نزد او آمد و او را به معبد خود برد و احوال او را پرسید او ماجرا را از اول تا آخر بازگو کرد .
برای خواندن دنباله داستان به صفحه دوم مراجعه کنید.
صفحات: 1· 2
دروغ مصلحت آمیز یا راست فتنه انگیز؟
مسئله دروغ مصلحت آمیزکه سعدی ما هم آورده ، در فقه ما آمده است .
سعدی می گوید : دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز است و آن داستانی هم ذکر کرده ، نشان می دهد که درک سعدی از این مسئله ، درک خوبی است .
می گویند : شخصی را آورده بودند پیش پادشاه ، پادشاه فرمان داد که بروند گردنش را بزنند . او وقتی مأیوس شد از این که زنده بماند شروع کرد به فحش دادن ، ولی پادشاه نمی شنید ،رسید چه می گوید ؟ وزیر گفت : «الکاظمین الغبظ و العافین عن الناس»
یک کسی که در آنجا دنبال این بود که نقظه ضعفی در این وزیر پیدا کند .و او را معلق نماید و خودش به جای او وزیر بشود ؛ گفت : در حضرت پادشاهان نشاید امثال ما را دروغ گفتن ؛ او دارد به پادشاه فحش می دهد ، تو می گویی این آیه ی قرآن را می خواند؟!
شاه گفت : دروغ او از راست بهتر است ( البته این ها داستان است که او ساخته برای این که حقیقتی را گفته باشد )دروغ مصلحت امیز به از راست فتنه انگیز است یعنی او با یک دروغ ، جانی را نجات داد و تو با یک راست جانی رابیشتر به خطر می اندازی.
( یکصد و ده سئوال پیرامون مسائل اخلاقی از استاد مطهری ،ص 31 )
هرگز پوشش مانع کار نیست !!!
هرگز پوشش مانع کار نیست ، اگر نگاهی به آن زنانی که در کارخانه ها کار ، و یا در دهات مشغول تولید هستند ، بکنیم می بینیم هم پوشیده هستند و هم به اقتصاد کمک می کنند و این زنان غرب زده هستند که با برهنگی خود جامعه را به فساد کشیدند و یک موجود مصرفی و تفنّنی بیش نیستند و در این انقلاب هم زنان شهید ما همان زنان پاکدامن حجاب دار و با تقوی بودند و ضد انقلاب بیشتر همان برهنگان هستند .
( بخشی از مقاله استاد محسن قرائتی از کتاب پوشش زن در اسلام نوشته : محمدی اشتهاری)