امام علی علیه السلام :

شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای آن ها

شتران را پرشتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید سزاوار است :

کسی از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد ،

و جز از گناه خود نترسد ،

و اگر از یکی سئوال کردند و نمی داند شرم نکند ، و بگوید نمی دانم ،

و کسی در آموختن آنچه نمی داند شرم نکند

و بر شما باد به شکیبایی ، که شکیبایی ایمان را چون سر است

بر بدن و ایمان بدون شکیبایی چونان بدن بی سر ارزشی ندارد .

( نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، حکمت 82 ، ص 457)

همان مقدار که لاابالیگری وبی موالاتی به شرایع ، انسان را

از مرحله انسانیت دور می کند ، افراط در زهد و تقدس مآبی

نیز ویران ساز خانه ی دل و ایمان آدمی است . این دو هر یک

به نوعی اهرمنی در آستین دارد :

دسته اول خزینه داران کفرند و دسته دوم میراث خواران شرک

فرق عابد و عالم در این است که او گلیم خود را از آب بیرون

می کشد و این غریق را نجات می دهد .

برخی افراد گاه کار اصلی شان ذکر و نماز و ورد و گوشه نشینی

و چله گرفتن می شود و به جای حمد نشینی ، جهنم پرستی

می کنند ؛ تازه مزدمقدس مآبی شان را هم از دیگران طلب می کنند .

غافل از آن که

” قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند “

بعضی از این افراد غیر از خود هیچ کس را هم قبول ندارند . به کسی

اقتدا نمی کنند . حتی جواب سلام کسی را هم نمی دهند و دیگران

را به چشم حقارت می نگرند و خود را از اولیای خدا به حساب می آورند .

زاهد چو کند جامه ز مصحف مفریبید

ای ساده دلان جامه سالوس همان است .

(کوله پشتی طلبگی ، قنبر علی تیموری ،ص 88 )

حضرت آیت الله خوشوقت :

مردم تنها کاشف ولی فقیه هستند و شخص ولی فقه تنها با

نصب عام از سوی خداوند به این مقام منصوب می شود.

پیامبرخدا صلی الله و علیه وآله :

اگر سه چیز در آدمیزاد نبود ، هیچ چیز سر او را فرود نمی آورد :

بیماری ، تهیدستی و مرگ.

اینها همه در انسان هست و با این حال ، انسان همچنان گستاخ است.

(بحارالانوار ،ج 72، ص 53، ح 82

دانش نامه احادیث پزشکی ، 28/19)

خواهر عزیزی که در توجیه بدحجابیت می گویی دل باید پاک باشد:

قبول داریم دل تو پاک است، اما یک سوال:

آیا دل چشم ناپاک هوسرانی که ممکن است به خاطر شکار زیبایی ها

و جذابیتهایت  امنیت تو را تهدید کند و دل دلسوزان جامعه را به درد آورد

هم پاک است؟

روزی “امام موسی صدر”  در یک کلیسا ( یا دانشگاه )

سخنرانی بسیار مؤثر و جذابی ایراد کرد به طوری که همه

مجذوب شده بودند . اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا

که از این همه توفیق یک عالم مسلمان بسیار دلخور بود ؛

به دوستش گفت : من می دانم چطور حالش را بگیرم !

و بلافاصله پس از پایان سخنرانی در حالی که همه رامتوجه

خود کرده بود جلو رفت و دستش را به سمت ایشان دراز کرد .

ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند .

او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟

ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند : بل لا حافظ علی طهارتک!

فرمود : بلکه برعکس تو آن قدر باازرش و پاک هستی که چنین

تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید …

منبع : ویژه نامه به رنگ صدف ، ص 14