• تماس  
  • خانه 

این کجا و آن کجا / آقازادگی با طعم ایثار و شهادت

01 بهمن 1393 توسط مرادی

 

«آقازاده»؛ واژه‌ای است که می‌تواند مصادیق متعدد و متضادی را برای مخاطبان تداعی کند. از آقازادگانی که در راه اعتلای ایران اسلامی سر از پا نشناخته و برای پاسداری از دین و شرافت مردم کشورشان، در خون خویش غلتیدند؛ تا فرصت‌طلبانی که در سایه قدرت و سابقه پدر، به فتنه‌انگیزی پرداختند و کارنامه اعمالشان سرشار از سیاهی و تباهی است.

«آقازاده»؛ واژه‌ای است که می‌تواند مصادیق متعدد و متضادی را برای مخاطبان تداعی کند.

از آقازادگانی که در راه اعتلای ایران اسلامی سر از پا نشناخته و برای پاسداری از دین و شرافت مردم کشورشان، در خون خویش غلتیدند؛ تا فرصت‌طلبانی که در سایه قدرت و سابقه پدر، به فتنه‌انگیزی پرداختند و کارنامه اعمالشان سرشار از سیاهی و تباهی است.


از آقازادگانی که گاه دوشادوش پدرانشان در صفوف مقدم جبهه‌ها از ارزش‌های ملت مسلمان پاسداری می‌کردند، تا بی‌بصیرتانی که با هر سخن و موضعشان، آب از لب ولوچه دشمنان قسم‌خورده انقلاب سرازیر می‌شود.

از آقازادگانی که توصیه‌های پدران ایثارگر خود را برای دفاع از انقلاب و ولایت آویزه گوش خویش کردند؛ تا آقازادگانی که به سبب فروافتادن در باتلاق جهالت و خودرأیی، مطرود پدران خویش شدند.

از آقازادگانی که پدرانشان هنگام هنگام عزیمت به میادین نبرد، آخرین بوسه‌ها را از گونه‌های معصومه‌شان چیدند ولی عشق فرزند، گام‌های آنان را در راه دفاع از دین و آرمان‌های ملت سست نکرد؛ تا آقازادگانی که در دوران دفاع مقدس، به مکیدن خون هموطنانشان مشغول بودند.


از آقازادگانی که در راه دین و شرف ملت جان دادند و مادر، خود غسلشان داد و گفت «با آن که می‌دانم شهید غسل و کفن ندارد، خود غسلت می‌دهم و کفنت می‌پوشانم تا دشمنان بدانند ما از شهادت ترسی نداریم و به مردم بگویم پسرم فدای اسلام، انقلاب و حضرت امام شده است.» تا مدعیان پرادعای امروز که در آن سال‌های خون و حماسه، از صدفرسخی جبهه‌های نبرد هم عبوری هرچند نمایشی نداشتند.


از آقازادگانی که اجازه ندادند حتی برای لحظه‌ای سلاح پدران و برادران شهیدشان بر زمین بماند؛ تا باج‌خواهانی که پدر و مادر را مفتون فتنه‌انگیزی‌های خود کردند.

از آقازادگانی که در فتنه 88، برای دفاع از انقلاب و امر ولی، جان خویش را به میدان ایثار و از خودگذشتگی آوردند؛ تا نابخردانی که، رودرروی انقلاب اسلامی مردم ایران ایستادند.

این روزها شهادت یکی از آقازادگان والامقام بهانه‌ای شده تا برخی رسانه‌‌ها، بار دیگر از آقازادگان متعلق به جبهه مقاومت یاد کنند؛ آقازادگانی که در راه دفاع از اسلام ناب، خلعت شهادت بر تن نمودند؛

تامل در نمونه‌هایی از این آقازاده‌های افتخارآفرین می‌تواند روزنه‌های جدیدی را فراروی دیدگان مخاطبان بگشاید؛ «حسین موسوی»، فرزند سید عباس موسوی، «هادی نصرالله» فرزند سید حسن نصرالله، «جهاد مغنیه» فرزند عماد مغنیه، «علیرضا حسان اللقیس» فرزند حسان اللقیس، «علی حسن علی ابراهیم» فرزند حسن علی ابراهیم، همگی از تمام مزایای آقازادگی، شهادت را انتخاب کردند.

 

 

و چه خوش گفت مجری شبکه otv که در لبنان، همه احزاب «پست و مقام» را برای آقازادگان خود به ارث می‌گذارند به جز در مقاومت که آقازادگان، «شهادت» را به ارث می‌برند.

نویسنده: عبدالله سیدزاده

 

منبع : یزد رسا

 


 1 نظر

زندگی‌نامه سردار الله‌دادی که در سوریه شهید شد

30 دی 1393 توسط مرادی


 

سردار فتوحی به مناسبت شهادت سردار حاج محمد علی الله‌دادی در گفتگویی عنوان کرد: سردار الله دادی فرمانده ولایت‌مدار، ایثارگر، شجاع و مدیری با تدبیر و با اخلاص و چهره‌ای دوست‌داشتنی در جمع رزمندگان و بسیجیان بودند.


وی ادامه داد: ایشان صاحب حماسه‌های بزرگ در هشت سال دفاع مقدس در کربلای 5 در جنگ تن به تن که خودم شاهد بودم و در آن زمان در لشکر ثارالله بودند، پس از ادغام سپاه و تشکیل سپاه استانی به عنوان فرمانده سپاه استان یزد انتخاب شدند که من جانشین بودم.


شهید الله دادی انسانی زاهد بود که جلسات قرآن ایشان هرگز تعطیل نمی‌شد و همواره روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه روزه‌دار بودند.


فرمانده سپاه یزد تصریح کرد: پس از اتمام دوران خدمت بدلیل تجربیاتی که در جنگ شهری داشتند در خط مقدم قراول قدس حضور یافتند و همواره آرزوی شهادت داشتند. دشمن بداند با شهادت عزیزان و همسنگران ما شکست قطعی در انتظار آن‌هاست.


سردار محمد علی الله دادی فرزند پاریز سیرجان بود که با شروع انقلاب وارد نهادهای انقلابی شد. وی در سال 62 برای خدمت به مناطق محروم به کهنوج رفت، در دوران دفاع مقدس وی در لشکر 41 لشکر ثارالله به عضویت در تیپ ادوات در آمد. وی پس از شهادت حاج مهدی زندی مسئولیت فرماندهی تیپ ادوات لشکر را بر عهده گرفت.


جانشینی لشکر 38 ذوالفقار نیروی زمینی، فرماندهی تیپ رمضان لشکر 27 حضرت رسول(ص) و فرماندهی سپاه الغدیر یزد. از دیگر مسئولیت های وی پس از دوران دفاع مقدس است.


گروهی از رزمندگان حزب الله هنگام بازدید از شهر مزرعه الامل در منطقه قنیطره، هدف حمله موشکی بالگرد دشمن صهیونیستی قرار گرفتند، در این حمله دشمن صهیونیستی، چند تن از نیروهای مجاهد حزب الله به شهادت رسیدند که شهید الله‌دادی نیز جزو این شهدا بود، ایشان از اعضای هیات رزمندگان اسلام استان یزد بودند.

 

 

منبع : سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی

 



 9 نظر

بر سنگ قبرم اسم مرا ننویسید و به جای آن حدیث امام حسین(ع) را که معلمم به من آموخته، بدهید بنویسند:

25 آبان 1393 توسط مرادی

 

شهید فرامرز بخشی‌پور در وصیت‌نامه خود می‌نویسد:


بر سنگ قبرم اسم مرا ننویسید و به جای آن حدیث امام حسین(ع) را که معلمم

به من آموخته، بدهید بنویسند:

(ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی)

اگر دین محمد(ص) تداوم نمی‌یابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیر ها

مرا در برگیرید.


من هم به پیروی از او فریاد می‌زنم؛ اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تداوم

نمی‌یابد، مگر با کشته شدن من، و اگر فرج مولایم ولی‌عصر(عج) نزدیک نمی‌شود

مگر با کشته شدن من، ای رگبارها و ای خمپاره‌ها مرا پاره‌پاره کنید.

 

منبع : سایت شهید آوینی

 


 نظر دهید »

گفت : مادر ، اگه یه چیزی بخوام ، برام میخری ؟

18 آبان 1393 توسط مرادی

 


تازه از مدرسه برگشته بود . اومد پیش من و

گفت : مادر ، اگه یه چیزی بخوام ، برام میخری ؟

با خودم گفتم حتما دست دوستاش یه چیزی _ خوراكی ای دیده ، دلش كشیده .

گفتم : بگو مادر . چرا نخرم !

گفت : كتاب نهج البلاغه میخوام .

اون موقع ( دوران طاغوت ) كم كسی پیدا میشد اهل قرآن و نماز باشه ،چه برسه

به نهج البلاغه !

هر طوری بود بعد از چند روز ، مقداری پول جور كردم و بهش دادم.

وقتی از مدرسه اومد ، دیدم تو پوست خودش نمیگنجه ؛ كتاب بزرگی دستش بود ،

فكر نمیكردم برا خوندنش وقت بذاره ؛ اما از اون روز به بعد ، همیشه باهاش بود ؛

حتی توی جنگ .

 

 

شهید علی اکبر رحمانیان

 

منبع : دوقلوهای چنگ ، ص 72

 


 نظر دهید »

تو که مهدی را کشتی

26 شهریور 1393 توسط مرادی

 

آقا مهدی فرمانده گروهان مان درست و حسابی ما را روحیه داد و به عملیاتی که می رفتیم تو جیه مان کرد. همان شب زدیم به قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم. صبح کله سحر بود و من نزدیک سنگر آقا مهدی بودم که ناغافل خمپاره ای سوت کشان و بدون اجازه آمد و زرتی خورد رو خاکریز. زمین و زمان بهم ریخت و موج انفجار مرا بلند کرد و مثل هندوانه کوبید زمین.

نعره زدم: یا مهدی!

یک هو دیدم صدای خفه ای از زیر میگوید: «خونه خراب، بلند شو، تو که مهدی را کشتی!» از جا جستم. خاک ها را زدم کنار. آقا مهدی زیر آوار داشت می خندید. خودم هم خنده ام گرفت!


(رفاقت به سبک تانک ، داوود رفیقیان ،صفحه 61)


 نظر دهید »

خاطره ای زیبا از یک شهید / وضوی بی نماز!

09 مرداد 1393 توسط مرادی

 

 

موقع آن بود که بچه ها به خط مقدم بروند و از خجالت دشمن نابکار دربیایند. همه

از خوشحالی در پوست نمی گنجیدند. جز عباس ریزه که چون ابر بهاری اشک

می ریخت و مثل کنه چسبیده بود به فرمانده که تو رو جان فک و فامیلت مرا هم

ببر، بابا درسته که قدم کوتاهه، اما برای خودم کسی هستم. اما فرمانده فقط

می گفت: «نه! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!»

عباس ریزه گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم و سماق بمکم!»

وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند مظلومانه دست به آسمان بلند کرد و

نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم!» چند لحظه ای مناحات

کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. عباس ریزه یک هو دستانش

پایین آمد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت. همه حتی فرمانده تعجب کردند. عباس

ریزه وضو ساخت و رفت به چادر. دل فرمانده لرزید. فکری شد که عباس حتماً رفته

نماز بخواند و راز و نیاز کند. وسوسه رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های

بی صدا در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند به سوی چادر رفت.

اما وقتی کناره چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه دراز کشیده و خوابیده، غرق

حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو.

فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟ پس واسه چی وضو گرفتی؟»

عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم حالش را بگیرم!» فرمانده

با چشمانی گرد شده گفت: «حال کی را؟» عباس یک هو مثل اسپندی که روی

آتش افتاده باشد از جا جهید و نعره زد: «حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند

ماهه نماز شب می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو عملیات شرکت کنم. حالا

که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم. منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم

و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»

فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور

جلوی خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر

خنده و گفت: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» عباس شادمان پرید هوا

و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی نوکرتم خدا. الان که وقت رفتنه. عمری ماند تو

خط مقدم نماز شکر می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین خنده بچه ها عباس آماده

شد و دوید به سوی ماشین هایی که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای

مهربان صلوات!»


منبع : رفاقت به سبک تانک ،نوشته داوود امیریان


 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • متین
  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • نورفشان
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس