• تماس  
  • خانه 

اگر بخواهی مقدار زیادی دلار جا به جا کنی چه می کنی ؟؟

28 مرداد 1392 توسط مرادی


خواهرم


اگر بخواهی مقدار زیادی دلار را جا به جا کنی چه می کنی ؟


آیا آن را درون کیسه ای شفاف می ریزی و کنار خیابان راه می روی ؟


به امیدی که دزد نیاید بدزدد و تو وظیفه حفاظت نداری !!!


مسلما تو عاقل تر و کار آزموده تر از این حرفهایی و می دانم


که راه کار حفاظتی بیش از من بلدی .


اما چرا گاهی برخی از خواهران ما که می دانیم ضمیر پاک و با وجدانی دارند


نسبت به صیانت از روح و جسم ظریف و باارزششان بی توجه اند ؟


چرا از گوهر عفت و حیا و نجابت مقدس زنانه شان صیانت نمی کنند ؟


باید از این خواهران عزیزم بپرسم


آیا وجود باارزششان رااز مشتی دلار پایین تر دیده اند !!!!


آیا فقط مشتی دلار باید از دیدگان ناپاک محفوظ ماند !!!

 


خواهرم


باور کن این همه زیبایی ها هدایای متعالی خداوند به توست ،


خیلی باارزش است .

 



 نظر دهید »

شکایت چادر /از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد، خاکی شدم …

25 مرداد 1392 توسط مرادی

 

 

 

نام من  چادر است ..


نام مادرم حجاب و پدرم عفاف است …


روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم …


شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محفاظت نکردید ،

هیچ وقت یادم نمی رود …


از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد

، خاکی شدم …


وقتی سیلی خورد ،  در صورتش بودم ، وقتی بین در و دیوار محسنش

سقط شد ،خونی شدم …


خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد…


و شما با من چه کردید ؟؟؟


شما کار را به جایی رساندید که می خواهند مرا با زور و بگیر و ببند

به دیگران غالب کنند و من خوب می دانم چرا کارم به اینجا کشیده شده  …

از شماست که برماست …


شنیدم که می گفتید اگر می خواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن

و شما با من همین کار را کردید !


اگر شمایی که خود را وارثان من می دانید درست رفتار می کردید و

حرمتم را حفظ می کردید وضعیت من این گونه نبود …


عده ای مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر

هر کاری می کند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود …


مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید …


مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من ، رنگی بودن

کفش و جوراب ها و مانتوهای رنگارنگتان  بیشتر جلوه کند …


عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و

موهایتان را بیرون گذاشتید …


مرا به هر جایی بردید …


از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسر ها تا

کافی شاپ و محیط های فاسدتر …


هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با

من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید …


به سیاهی رنگم ایراد گرفتند … و شما سعی کردید مرا عوض کنید !!!


عده ای از شما به من مدل دادید ، تقصیر خودتان را گردن من انداختید و

شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم …

مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید …


شما به میراث فرهنگیتان دست نمی زنید و آن را تغییر نمی دهید

اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید …


به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید ،

از زیر من روسری های رنگارنگ بیرون زدید و یادتان رفت برای چه چیز آمده ام و

اگر قرار بود زیبا باشم زیبا به شما می رسیدم …


شکایت شما را خواهم کرد …


به شما توصیه می کنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید ،

به جای اینکه مرا به شوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید

شاید ایراد از خودتان باشد …


منبع : یزد بانو


 3 نظر

حجاب همانند پوست میوه است

11 خرداد 1392 توسط مرادی

 


 

حجاب همانند پوست میوه است  تا میوه ای پوست بر تن دارد ، مدت های زیادی دوام خواهد داشت ولی اگر پوست میوه ای گرفته شود ، بیش از دقایقی دوام نخواهد داشت و حتی بی احترامی به مهمان است که قبلاً میوه ای را پوست بکنند بعد در مقابل مهمان بگذارند .

حجاب همانند پوست میوه است که حافظ سلامت و تازگی میوه است و تا زمانی که زن ها این حجاب و عفت را دارند ، از طراوت و زیبایی و تازگی و سلامت بهره مندند ولی برداشتن حجاب همان و از بین رفتن سلامت و زیبایی هم همان .

(شبیخون فرهنگی ، سید محمد تقی طباطبایی بافقی ، ص141 )


 

 نظر دهید »

داستانی زیبا در مورد عفت یک زن

09 خرداد 1392 توسط مرادی

 

داستان زیر کمی طولانی است ولی بسیار زیباست توصیه می کنم این داستان را بخوانید.

در تاریخ پیشینیان از امام صادق علیه السلام نقل شده است : در دوران قبل از اسلام ، در میان بنی اسرائیل پادشاهی حکومت می کرد ، اودر کشورش یک نفر دادستان کل بسیار شایسته داشت ، با توجه به این که آن دادستان نیز برادری صالح و امین داشت ، روزی پادشاه به دادستان گفت : برای انجام کار مهمی به یک نفر شخص امین و شایسته و مورد اعتماد نیاز دارم ، آیا سراغ داری؟ دادستان گفت : برادری دارم که بسیار باایمان و مورد اعتماد است .

قرار بر این شد که دادستان برادرش را به حضور شاه معرفی کند . دادستان برادرش را دید و او را به حضور شاه آورد ، شاه به او گفت : می خواهم تو را برای انجام مأموریتی به مسافرت بفرستم ، آیا حاضری ؟

برادر دادستان گفت : عذر دارم ، عذرم این است که همسر دارم ، نمی توانم او را تنها بگذارم و از شهر خارج گردم دادستان به برادرش اصرار کرد که درخواست شاه را رد نکن و به این مسافرت برو . سرانجام با این که همسر او راضی به مسافرت شوهرش نبود ، او همسرش را به برادرش دادستان، سپرد و به مسافرت رفت ، هنگام مسافرت به برادرش دادستان ، تأکید فراوان کرد که در غیاب من از همسرم محافظت کن ، دادستان نیز به او اطمینان داد که خاطر جمع باشد و در مورد همسرش هیچ گونه نگرانی نداشته باشد .

برادر دادستان به مسافرت رفت ، دادستان در غیاب او مکرر به خانه زن برادرش می آمد و به کارهای او رسیدگی می کرد ، در این رفت و آمد ، چشم دادستان به چهره زیبای زن برادرش افتاد کم کم وسوسه های شیطان او را به هوس های شیطانی انداخت و در این مسیر به قدری پایش لغزید که صریحاً از زن برادرش خواست که مرتکب گناه شوند ، ولی زن پاسخ رد داد ، دادستان از هر دری وارد شد زن با کمال قدرت ، عفت خود را حفظ کرد و تن به گناه نداد.

دادستان که شیفته زن شده بود ، برای رسیدن به هوس خود ، زن را تهدید کرد و گفت : شاه به حرف من است اگر خواسته مرا بر نیاوری ، به او می گویم که زن برادرم در غیاب برادرم زنا کرده و باید سنگسار شود .زن در پاسخ او باز هم مقاومت کرد و گفت : هر کاری می خواهی بکن ولی من تسلیم هوس تو نخواهم شد .

دادستان که سخت ناراحت و عصبانی شده بود ، دست به انتقام نا حوانمردانه زد و نزد شاه رفت و به دروغ گفت : زن برادرم زنا کرده باید سنگسار شود .

شاه بدون تحقیق ، سخن دادستان را پذیرفت و دستور سنگسار زن را صادر نمود .

دادستان خود را به زن رساند و گفت : فرمان سنگسار شدن تو صادر شده ، الان هم اگر تسلیم من بشوی از دست من بر می آید که تو را آزاد کنم وگرنه مجازاتت مرگ است .

آن زن غیور و باعفت در این لحظه سخت هم ایستادگی کرد و گفت : هر کاری می خواهی انجام بده ، من دامنم را آلوده نخواهم کرد .

دادستان دستور داد آن زن را برای سنگسار به بیابان بردند ،او را آن قدر سنگباران کردند که زیر سنگ ها ماند و یقین کردند، او مرد ، چون شب شد ه بود از او دست برداشتند و به خانه های خود رفتند ، ولی او هنوز نمرده بود ، آخر های شب با زحمت فراوان با بدن مجروح و خون آلود ، خود را از لای سنگ ها بیرون آورد و با هزار زحمت از آن مکان دور شد و بی هدف به سمت بیابان روانه گشت ، تا در بیابان عبادتگاهی را دید ، به کنار آن رفت و شب را تا صبح در آن جا خوابید ، وقتی که صبح شد عابد آن عبادتگاه او را دید ، نزد او آمد و او را به معبد خود برد و احوال او را پرسید او ماجرا را از اول تا آخر بازگو کرد .

برای خواندن دنباله داستان به صفحه دوم مراجعه کنید.


ادامه »

صفحات: 1· 2

 1 نظر

هرگز پوشش مانع کار نیست !!!

08 خرداد 1392 توسط مرادی

 

 

هرگز پوشش مانع کار نیست ، اگر نگاهی به آن زنانی که در کارخانه ها کار ، و یا در دهات مشغول تولید هستند ، بکنیم می بینیم هم پوشیده هستند و هم به اقتصاد کمک می کنند و این زنان غرب زده هستند که با برهنگی خود جامعه را به فساد کشیدند و یک موجود مصرفی و تفنّنی بیش نیستند و در این انقلاب هم زنان شهید ما همان زنان پاکدامن حجاب دار و با تقوی بودند و ضد انقلاب بیشتر همان برهنگان هستند .

 

( بخشی از مقاله استاد محسن قرائتی از کتاب پوشش زن در اسلام نوشته : محمدی اشتهاری)



 4 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • کلام نور
  • اشعار
  • دل نوشته
  • دعا
  • مناجات
  • مهدویت
    • رسانه در آخر الزمان
  • فرمایشات رهبری
  • سخنی دوستانه
  • نکاتی از نهج البلاغه
  • مباحث سیاسی
    • عکس نوشته
  • عمومی
  • چهل گام شناخت
  • سخنرانی
  • کلام وحی
  • شهدا
  • کوتاه و آموزنده
  • مباحث تفسیری
  • مناسبت روز
  • اندیشه مطهر
  • فاطمیه
  • اشعار مهدوی
  • نکته ای از یک حکایت
  • نکاتی از معراج السعاده
  • انتخابات
  • ولایت فقیه
  • چکیده مقاله
  • حجاب و عفاف
  • یادداشت ها
  • اینفو گرافی
  • نکات طلبگی
  • تربیت دل پذیر
  • شهدای گمنام
  • دانلود کتاب
  • غدیر
  • مباهله
  • ماه محرم و عاشورا
    • امام حسین (ع) و احیای امر به معروف
    • معرفی یاران وفادار امام حسین (ع)
    • پیام آوران عاشورا
  • روایت و تصویر
  • لطایف
  • توصیه هایی از علما
  • امامت
  • پیامبر رحمت
  • نماز
  • انقلاب اسلامی
  • فاطمیه
  • سخنان حضرت زهراء سلام الله علیها
  • بانوی کرامت
    • احادیث
    • سخنان علما در مورد حضرت معصومه (س)
    • کرامات حضرت معصومه (ع)
  • نقش زنان در فرهنگ سازی عاشورا
  • دانلود ترجمه نهج البلاغه
  • امر به معروف و نهی از منکر
  • تقویت معنوی طلاب
  • ماه مبارک رمضان
  • امام رضا
  • پاسخ به شبهات
  • آموزش word
  • دهه فجر
  • امام علی (ع)
  • اسرار عبادات
  • معرفی کتاب
  • کلیپ
  • سبک زندگی عاشورایی
  • چکیده پایان نامه
  • مادر
  • اقتصاد مقاومتی : تولید - اشتغال
  • کارکاتور
  • یک لقمه کتاب
  • بیانیه‌ی گام دوم انقلاب

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
مهدویت امام زمان (عج)

اوقات شرعی

کد آمارگیر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس