سخن بزرگان در مورد علامه طباطبایی( ره)
امام خمینی (ره)
« آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.» همچنین ایشان دراوایل انقلاب خطاب به علامه طباطبایی فرموده بودند:
« همجواری شما برای ما مغتنم است. »
امام خمینی پس از رحلت علامه طباطبای در طلیعه یكی از بیانات خود فرمودند : « من قبلا باید از این ضایعه ای كه برای حوزه های علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است اظهار تاسف كنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزه های علمیه تسلیت عرض كنم خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان و متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید .[1]
مقام معظم رهبری
« او مجموعه ای از معارف و فرهنگ اسلام بود؛ فقیه بود؛ حكیم بود؛ آگاه از اندوخته های فلسفی شرق و غرب بود؛ مفسر قرآن بود؛ از علوم اسلامی، یعنی علومی كه از اسلام نشأت گرفته یا از آن تغذیه كرده است، مطلع بود: از اصول، از كلام، ادبیات، از نجوم و هیئت و ریاضیات و از برخی علوم بی نام و نشان دیگر.
شخصیت او در لابه لای این دانستنی های بسیار، به كمك ریاضتی مداوم و درازمدت پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از كسانی بود كه تنها مكتب جامعی چون اسلام می تواند امثال او را در دامان پربركت خویش پرورش دهد. چهره معنوی او، سیمای پرصلابت مردی بود كه ایمانی استوار و عرفانی راستین را با دانشی گسترده و عمیق توام ساخته و با آمیزه شگفت وجود خویش، ثابت كرده بود كه اسلام می تواند سوز درون دلسوختگان شیفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهیخته یكجا گرد آورد.
روزهای پایانی عمر علامه طباطبایی از زبان دوستان
در مورد رحلت علامه طباطبایی:
مهندس عبدالباقی، نقل می کند:
هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت فقط زیر لب زمزمه می کرد « لا اله الا الله! »
حالات مرحوم علامه در اواخر عمر دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر تناول می کردند، و مانند استاد خود، مرحوم آیة الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟
همان روزهای آخر، کسی از ایشان پرسید: در چه مقامی هستید؟ فرموده بودند: مقام تکلم
سائل ادامه داد: با چه کسی؟ فرموده بودند: با حق
آخرین وصیت علامه طباطبایی(ره)
یكی از استادان اخلاق، در خاطره ای از آخرین ملاقات با استاد خود، علامه طباطبایی(ره) میگوید: آخرین جلسه ای بود كه با گروهی از بزرگان، خدمت علامه رفتیم. حال ایشان خوب نبود.
به احترام جمع نشست، ولی حرف نمیزد. جلسه طول كشید. بعداز آن جلسه، حال ایشان بد شد و ایشان را به بیمارستان بردند. لحظات آخر عمر شریف علامه بود كه به ملاقات ایشان رفتیم.
ما كه از اتاق بیرون آمدیم، از قول خانم ایشان نقل كردند كه لحظه مرگ، ایشان چشمها را باز كرد و به گوشه ای خیره شد و آن گاه سه مرتبه فرمود:
«توجه! توجه! توجه!» و از دنیا رفتند.
این جمله، یادآور نصیحت همیشگی ایشان بود كه شاگردان خود را به مراقبت و پاسبانی از حریم دل دعوت میكردند و آن را چون تخم سعادتی میدانستند كه میبایست در مزرعه دل كاشت.
منبع: سایت تبیان
ندانُم ندانُم ندانُم.
استاد مطهری مینویسد:
مىدانیم که شیخ انصارى، شوشترى بوده است. مردى است که در علم و تقوا نابغه روزگار است. هنوز علما و فقها به فهم دقایق کلام این مرد افتخار مىکنند. مىگویند وقتى چیزى از او مىپرسیدند، اگر نمى دانست تعمد داشت بگوید نمىدانم،
مىگفت:
ندانُم ندانُم ندانُم.
این را مىگفت که شاگردها یاد بگیرند که اگر چیزى را نمىدانند ننگشان نشود، بگویند نمىدانم.
علامه حسن زاده : ظهور اتفاق افتاده !!!
اوائل روزهای سال 1380 با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانه های آن تحقیقات گسترده ای انجام داده بود و با استدلالهای روائی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است نکات علمی سخنان ایشان، هر شنونده ای را به تفکر وامیداشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بی بنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گرانقدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درس آموز است که وقت مستقلی برای بیان میخواهد که در این مقاله مختصر نمی گنجد.
اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر به یاد ماندنی و سرنوشت ساز شود مطرح شدن ماجرای تحقیق برادر محققمان درمورد ماجرای ظهور ونشانه های آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان با ادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظه شماری میکردند تا عکس العمل علامه حسن زاده را در قبال مسائل مطرح شده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظه ای تامل کردند و سپس با خنده شیرین و معنا داری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرائض حضرات این است که میخواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تایید دوستان ایشان فرمودند:
اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟
همه جا خوردیم. اصلا انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمیدانستیم چه بگوییم؛
علامه که متوجه تحیر جمع شده بود با بیانی حکیمانه این گونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پرودگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فی المثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زنده ای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم می ریزد.
خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تاثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخه ی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است.
علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند :
ادامه در صفحه دوم
صفحات: 1· 2