شفای خادم از بی بی
آقاي اصغر خادم نقل مي کردند: از ناحيه دست ، درد شديدي مرا رنج مي داد: به طوري که در کفشداري قادر به گرفتن کفش هاي زائران نبودم.
يکي از روزها به يکي از همکاران خادم گفتم دستم خيلي درد مي کند. گفت : خجالت نمي کشي در حضور بي بي مي گويي دستم درد مي کند ؟ در جواب گفتم: شايد ايشان نمي خواهد مرا شفا دهد ! دوست خادمم گفت : اينها مثل من و شما نيستند .خيلي ناراحت شدم.
مستقيماً به خدمت خانم، حضرت معصومه (ع) رفتم و عرض کردم: بي بي جان ! ديديد همکارم به من چه گفت ؟ خيلي دلم شکسته است .
ساعت 11 شب بود که ديدم يکي ديگر از دوستان همکارم در حال خوردن قرص است . گفتم : چه قرصي مي خوري؟ گفت: قرص اعصاب . گفتم : دست من هم خيلي درد مي کند . يک قرص اعصاب به من داد و گفت : بخور ! ان شاالله خوب مي شوي. من هم قرص را از ايشان گرفتم و خوردم . از آن شب تا کنون ، دستم هيچگونه ناراحتي ندارد و شفاي کامل حاصل شده است.
منبع: عنايات معصوميه از زبان خادمين آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) ، محمد علي زيني وند