یکی از نوابغ جهان اسلام و فقهای بزرگوار شیعه که آوازه و
شهرت علمی وعملیش در همه بلاد مسلمین پیچیده و از
جانب بعضی از علماء به خاتم الفقهاء و المجتهدین موسوم
گشته، مرحوم شیخ مرتضیانصاری رضوان الله تعالی علیه
(1281 - 1214 ه ق) می باشند که از نسل صحابی گرانقدر
جابر بن عبداللهانصاری بوده و علامه محدث نوری (ره) در
خاتمه المستدرک درباره شان فرموده اند:
خداوند بر جابر تفضل فرمود که از سلاله او مردی رابیرون
آورد که ملت و دین را با علم و تحقیق و دقت و زهد و عبادت
و کیاست خویش خدمت ها نمود.آن جناب درمدت قیادت و
رهبری خویش مرجعی بزرگوار برای امت و نایبی خدمتگزار
برای امامش و شیفته ای منتظر برای مولا و سرورش حضرت
ولی عصر ارواحنا فداه بودو از توجه به آن حضرت فراموش
نمی نمود….
یکی از شاگردان ایشان نقل می کند که:
نیمه شبی در کربلای معلا از خانه بیرونآمدم، در حالی که
کوچه ها گل آلود و تاریک بودند و من چراغی با خود برداشته
بودم.از دور شخصی را مشاهده کردم، که چون به او نزدیک
شدم دیدم، استادمشیخ انصاری (ره) است، او را نمی شناختم
که از دور می آید.با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم و از خود پرسیدم،
که آن بزرگوار در این موقع از شب، در این کوچه هایگل آلود با
چشم ضعیف به کجا می روند؟ از بیم آنکه مبادا کسی در کمین
ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم، شیخ آمد و آمد تا
در کنار خانه ای ایستاد و در کنار در آن خانه زیارت جامعه را با یک
توجه خاصی خواند، سپس داخل آن منزل گردید من دیگر چیزی
نمی دیدم اما صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن
می گفت… ساعتی بعد به حرم مطهر مشرف گشتم و شیخ
را در آنجا دیدم…. بعدها که به خدمت آن جناب رسیدم و داستان
آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند:
گاهی برای رسیدن به خدمت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه
الشریف) اجازه پیدا می کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا
نخواهی کرد.) می روم و زیارت جامعه را می خوانم. چنانچه اجازه
ثانوی برسد. خدمت آن حضرت شرفیاب می شوم و مطالب لازم را
از آن سرور می پرسم و یاری می خواهم و بر می گردم!! سپس
شیخ (ره) از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را
برای کسی اظهار نکنم.
منبع: کتاب ملاقات با امام زمان (عج)
اللهم عجل لولیک الفرج